Chapter24

124 9 7
                                    

به سمتم اومد.
نايل:"اممممم.اومدم كه پتو و بالش بردارم؟؟؟ اگه خواستي ميتوني از حموم استفاده كني. خيالت راحت ديگ اونجا نميام😬😂"

من:"نه من راحتم. همينطوريشم خيلي مزاحمت شدم "

نايل:"نميخواي ديگ اين بحث و تموم كني؟؟؟"
يهو صداي بسته شدن در اومد و با صداي در از جا پريدم.

نايل:"چيزي نيست احتمال باد زده در بسته شده. خب ديگه من ميرم"
بالشت و پتو و ي سري خرت و پرت مثل مسواك و بيژامه از كمدش برداشت و به سمت در رفت.
در و باز كرد ولي در باز نشد.
چند بار سعي كرد در رو باز كنه ولي انگار در قفل شده بود. يني كي ميتونست همچين شوخيه مسخره اي رو بكنه؟؟؟

نايل شروع كرد به ضربه زدن به در ولي صدايي نيومد
نايل:"هي كسي اونجاست؟؟؟ كي در رو قفل كرده؟؟؟"
تئو:"ببخشيد عمو كاره من بود. من فقط وظيفمو انجام دادم."
نايل:"يني چي وظيفتو انجام دادي؟؟؟"
تئو:"وظيفم اين بود كه تورو با زن عمو تنها بزارم ديگ. چقدر خنگي"

با اخرين كلمه اش خندم گرفت ولي تا فهميدم نايل داره بهم چپ چپ نگاه ميكنه خودمو جمع و جور كردم.
از ي طرف خوشحال بودم كه منو نايل تو ي اتاقيم از طرف ديگه ام اين بود كه نميتونستم جلوش بخوابم يا برم حموم.

نايل:"ببين تئو اگه همين ألان در رو باز كردي كه كردي، وگرنه اون چيزي كه ازم خواستي برات بخرم و برات نميخرمااااااااا"
تئو:"خب نخر ماماني برام ميگيره"
نايل:"باشه ديگه ماماني برات ميخره..."
تئو:" خب ديگ عمو من ديگه بايد برم. با زن عمو بهتون خوش بگذره"
و رفت.
نايل:"هي تئو...تئو؟؟؟؟؟ بهت ميگم در رو باز كن"

من:"نايل قبول كن كه اون ديگ رفت"

نايل:"آخه نميشه كه اينطوري نميتونيم بخوابيم"

من:"من كه وبا ندارم. نترس اگه تو ي اتاق باشيم چيزيت نميشه"

نايل:"من منظورم اين نبود....من...من.."

من:"خب ديگ اگه إشكالي نداره من ي دوش ميگيرم. زود برميگردم ولي فقط قول بده نياي در رو باز كني
گرچه من در رو قفل ميكنم."

نايل:"باشه برو. سعي ميكنم كه يادم بمونه كه تو حمومي"

داستان از نگاه نايل:
رفت و در و بست.
من داشتم فكر ميكردم كه تو چند ساعت تا صبح بايد بخوابيم يا حداقل ي كاري كنيم كه سرگرم بشيم.

رفتم تو گوشيم و ديدم كه ليام تكست داده:
"مخشو خوب بزني هااااا"
وات يني چي؟؟؟
اينا فك كردن من به خاطر اينكه مخشو بزنم اوردمش خونه؟؟؟

"هاهاهاها خيلي خنديدم"

"نه خره جدي ميگم، وقتشه ي زن داداش برامون بياري😂👙"
ليام اينو فرستاد

Highschool Where stories live. Discover now