Since we're alone- Niall Horan
__________________نايل:"اصلا حس كردي كه چند ديقه ست ما اين بالا وايستاديم؟؟؟"
وَقتي فهميدم چي ميگه دور و برنو نگاه كردم و ديدم بالاترين نقطه ي چرخ و فلك وايستاديم
يه ذره دستپاچه شدم ولي خودمو كنترل كردممن:"خب اين چيزي نيست ديگ. سعي كردم ترسمو بريزم"
نايل:"از طرز نشستنت معلومه"
به خودم اومدم و ديدم با دستام صندلي اي كه روش نشستمو محكم گرفتم و پاهام رو بهم چسبوندم"خب حالا ميخواي چيو ثابت كني؟؟؟"
پوزخند زدم و گفتمنايل:"ميخوام اينوثابت كنم كه اون بنده خدا خوب ترستو نريخته"
من:"خب تو روش ديگه اي بلدي؟؟"
نايل:"اره"
تو چشمام نگاه ميكرد و يهو دستامو گرفت و شروع مرد به خوندن يه اهنگ:
Like the rain on a sunny day
There's a shadow behind your face
Tell me what you're running from
I don't know what made you so afraid
Don't you know you got the best of me?
Yeah, you're everything I want
Anyone can see
Anyone can see
Your heartache, heartache (heartache, heartache)
You can talk to me
It's more than skin deep
But I'm trying, yeah (trying)
Since we're alone
Yeah, you can show me your heart
If you put it all in my hand
No, I swear
No, I won't break it apart
Yeah, since we're alone
Show me all that you are
And if you get lost in the light
It's okay, I can see in the darkتو صداش غرق شده بودم و انگار نه انگار تو اين دنيا بودم
متن شعرش هم خيلي قشنگ بود ولي من تاحالا اين اهنگو نشنيده بودم
وَقتي چشمامو باز كردم هنوز داشت ميخوند
ماي فاكينگ گاد تمام اجراي صورتش باهم مَچ شده
فوق العادست
واقعا دلم ميخواد اين مرد رو براي كل زندگيم داشته باشمآهنگه نايل تموم شد و چشمامو باز كرد
دستمو از تو دستش در اوردم و براش دست زدم"واقعا صدات فوق العادست. چرا به فكر خوانندگي نيستي؟؟؟"
گفتم و تو صندليم جابه جا شدمنايل:"چرا به فكرش هستم و اينكه اين اهنگو خودم نوشتم"
من:"پس خوش به حال دوست دخترت"
با اينكه خيلي سختم بود ولي اين جمله رو بهش گفتم
تصور اينكه دوست دختر داشته باشه هم منو عذاب ميدهنايل:"اوه من تاحالا دوست دختر نداشتم"
دلم ميخواست به خاطر اين حرفش بلند بشم و جيغ بزنم ولي سعي كردم خودمو كنترل كنم و با ي لبخند گفتم:
"منم😂"نايل:"يني چي؟؟؟ يني توام دوست دختر نداشتي؟؟"
پوكر شدم و گفتم:"عقلت بهت چي ميگه؟؟؟"
نايل:"آهان"
داستان از نگاه نايل:
خواستم اذيتش كنم و پرسيدم:
"يني چي؟؟؟ يني توام دوست دختر نداشتي؟؟؟"خدا خدا ميكردم بگه ن. امروز واقعا خوشگل شده و بود من نميتونستم ازش چشم بردارم
اين اهنگ رو هم براي اون نوشتم. اميدوارم ي كوچولو حدس زده باشه كه منظورم با اونه
اون لحظه كه بستني رو از رو لبم پاك كرد يادم نميره، خيلي دختره مهربونيه با اينكه من اون كارو باهاش كردم"عقلت بهت چي ميگه؟؟؟"
تو پوست خودم نميگنجيدم اين يني ن
ولي فقط با يه كلمه گفتم:
"اهان"داستان از نگاه آنا:
از چرخ و فلك پياده شديم و از اونجايي كه دم بوفه با بچه ها قرار داشتيم به سمت اونا حركت كَرديم.
تا نينا رو ديدم در مورد اينكه چند روز برم خونش بمونم باهاش حرف زدمنينا:"راستش....من متاسفم ولي ميخوام برم خونه ي ليام"
سل:"منم دارم ميرم خونه ي لو وگرنه ميگفتم بياي خونه ي ما"
من:"باشه عزيزم إشكالي نداره يه كاريش ميكنم"
نايل:"اممم.....اگه بخواي ميتوني بياي خونه ي من"
من:"نه نه نه يا هتل ميرم يا مسافر خونه"
نايل:"من كه تو خونه تنها نيستم ، هم مامان هست هم گرگ و دنيز و تِئو"
من:"اين سه تاي آخريو نميشناسم😬"
ليام:"داره برادر و زن داداشش و برادرزادشو ميگه(با خنده)"
من:"ميدوني... واقعا نميخوام مزاحمتون بشم"
نايل:"اين چه حرفيه بالاخره دوستي هارو واسه همينجاها گذاشتن"
من:"باشه فقط قبلش ميتوني منو برسوني خونه تا چندتا چيز بردارم؟؟؟"