از كابين پياده شديم و به طرف پاركينگ رفتيم
سوار ماشين شديم و راه افتاديم
تو ماشين سكوت خيلي بدي بود و اين داشت واقعا منو اذيت ميكردخب از خودت بگو
نايل اينو گفت و سكوت و شكستمن...آمممممم.... خب ما تازه به اين شهر اومديم
و...من اين شهر رو خوب نميشناسم
لبخند تلخي زدم و سرمو از پنجره بردم بيرونواقعا پس مثل هميم
منم تازه از ايرلند اومد اينجا
و راستش منم زياد اينجا رو نميشناسم
اون گفت و لبخند زداممممممم.... پس با زين تازه آشنا شدي
گفتم و لب پايينمو گاز گرفتم
راستش نه من موقعي هم كه اونجا بودم زين و ميشناختم
ماهمو از يوتوب ميشناسيماوه
تنها چيزي از دهنم بيرون اومد اين بودخب....تو از زين خوشت مياد؟؟؟؟
اون گفت و بهم نگاه كردچييي؟؟؟؟؟ وات د فاككككك؟؟؟؟ من از اون متنفرم
پسره ي پرروي از خود راضي
فكر كرده كيه؟؟؟ با همه ي دخترا اينطوري برخورد ميكنه يا فقط من؟؟؟؟
داد ميزدم و دستم و تو هوا تكون ميدادمراستش اون پسر خوبيه منم با كاراش موافقم
اينو گفت چشماشو از رو من برداشت و به جاده دوختپس تو هم طرفدار اوني؟؟؟؟ پس موافقي كه هر كاري كه دوستداريد با دخترا انجام بديد
منو بگو ي تصور ديگه از تو داشتم ولي نه تو هم مثل همون زين عوضي هستياره چرا يادم رفت كه اون روز تو بودي كه باسنم دست
كشيدي، فرصت طلب بيچاره
واقعا از همتون متنفرم. ممنون ميشم اگه همينجا نگه داري ميخوام پياده بشماينارو با تندي گفتم و منتظرم بودم كه نگه داره
ولي منظورم اين بود كه..... كاراش درسته...يعني.... منظورم خوندنش و اين جور چيزاش
نميدونم برا چي ميخواست توضيح بده ولي من اونو شناختم
با همين حرفايي كه بهم زداز كجا معلوم كه نخواي الان بلا سرم بياري
بهم نگاه كرد و انگار بازم ميخواست توضيح بدع ولي من بهش اجازه ندادم
و داد زدم كه ماشينو نگه دارهاون انگار ديگه نتونست مقاومت كنه و ماشينو نگه داشت و من بِه سرعت پياده شدم و بهش گفتم
اميدوارم ديگه هيچوقت نبينمتونگاز داد و از اونجا دور شد و الان فقط من بودم و يه جاده ي خلوت كه هيچ ماشيني
اونجا وجود نداشت كه من حداقل با اون
يكم پياده رفتم كه به ايستگاه مترو رسيدم
و به سمت خونه حركت كردم
—————————————-
چطور بود؟؟؟؟
به نظرتون چرا نايل ميخواست بهش توضيح بده؟؟؟
كامنت و راي فراموش نشه
واينكه امروز امتحانات تموم شد و ديگ هيچ مانعي برا
آپديت قسمت هاي بعدي وجود نداره😎✌🏻