نايل:"اشكال نداره منم رو تخت بخوابم"
من:"البته...تخت خودته چرا از من اجازه ميگيري"
نايل:"اخه براي اينكه راحت باشي پرسيدم"
من:"نه من راحتم"
كي ميدونست. راحت تر ازاينكه پيش كسي كه دوستش دارم بخوابم؟؟؟
دلم ميخواست بازم تو بغل گرمش باشم. تنها جايين كه احساس ارامش ميكنم.با اينكه دوتامون درازكشيده بوديم اما خوابمون نميبرد.
من:"نايل؟؟؟"
نايل:"بله"
من:"امممم....توام نخوابيدي؟؟؟؟"
نايل:"نه"
من:"خب الان بايد چيكار كنيم؟؟؟؟ من اصلا خوبم نميبره"
نايل:"در اتاقم كه قفله نميشه كاريش كرد. وگرنه ميرفتيم بيرون"
من:"لابد شهر بازي:/"
نايل:"از كجا فهميدي؟؟؟😂"
من:"واقعا كه"
نايل:"نه جدا. شايد ي هوا خوريه ساده"
من:"با اون موافقم"
نايل:"موافقي كه نميشه رفت بيرون"
من:"يادم ننداز احساس ميكنم زنداني شديم"
نايل:"دقيقا...ولي خوبيش اينه كه با تو زنداني شدم"تقربيا اينو زمزمه كرد كه من نشنوم. ولي من فضول تر از اين حرفام
من:"چي؟؟؟تو چيزي گفتي؟؟؟"
نايل:"ن...نه...فقط داشتم ميگفتم حوصلم سر رفته"گوشيمو از پاتختي برداشتم و رفتم تو اينستاگرام.
تو دايركت برام يه پي ام اومده بود
رفتم توشو ديدم كه زين بهم پي ام داده بودزين:*سلام*
من:*سلام؟؟؟*
زين:*چه خوبه كه الان انلايني*
اين اولين باريه كه زين داره باهام اينطوري حرف ميزنه. يني ميخواد چي بگه. بازم ميخواد منو تخريب شخصيت كنه؟؟؟؟
من:*خب كارت چيه اين موقع شب؟؟؟*
زين:*خب راستش ميخواستم باهات حرف بزنم*
واقعا نميدونستم اين موقع شب ميخواد راجب چي حرف بزنه.
من:*ميشه زودتر بگي چون بايد بخوابم*زين:*خب ميخواي من فردا پي ام ميدم*
من:*نه ميشنوم بگو*
زين:*خب راستش.....*
من:*راستش؟؟؟*
زين:*من احساس ميكنم عاشقت شدم*
با خوندن اين متن از جام پريدم و رو تخت نشستم و درد بدي رو تو مچ پام احساس كردم
ولي هيچي مهم تر از اين نبود كه زين داره همچين حرفي رو بهم ميزنه.