زندگي هميشه طرف شما نيست
نه حتي خانواده اتون يا دوست ها
هيچكس،توي اون لحظه نميبينه كه شما داريد از چه چيزي گذر ميكنيد
وقتي كه ترس ها بر شما غلبه ميكنند
و عشق ميميرد
يك قول،ميشكند و خاكستر يك رز همچنان روي زمين باقي مي ماند
يك بوسه سهم هر فرد شده اما...
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
-"تو دروغ زیبایی و من حقیقت زشت"
داستانازنگاهجين
حالا دليل دومي به خودم داده بودم كه باعث ميشد نصف شب ها بيدار بشم و از درد سمت چپ قفسه سينم دستم رو مشت كنمو روش بكوبم!
باعث ميشد توي تختم بشينمو به سياهي هاي دورو برم نگاه كنمو اشك بريزم! اشك بريزم،گريه كنمو بگم 'كيم سوكجين هيچ مجبور نبودي با برادر زاده ات كه از همون بچگي دوست صميميت به حساب مياد اون طوري صحبت كني!'
دست هام رو روي صورتم گذاشتمو سعي كردم صداي گريه ام رو خفه كنم اما هنوز اكوي صداي خودم توي سرم شنيده ميشد! اما تنها اكوي صداي خودم شنيده و تنها سايه ي خودم روي ديوار ديده ميشد.
حالا تنها دوست خودم،خودم بودمو همين 'خودم' بودم كه داشتم به خودم آسيب ميزدم و كاش ياد ميگرفتم اين كارو نكنمو بتونم كمي از اين شكستگي هارو حداقل همون طوري كه هستن نگه دارم!
پتو رو كنار زدمو دستم رو بين موهام كشيدم تا كمي از اين گرماي كلافه كننده رو كم كنم اما خوب ميدونستم كه بهانه اس و اين كلافگي از خودم ميومد!
از دست سوكجين عصباني بودم،از حرف هاي بي رحمانه اي كه زده بود دلگير بودمو نميدونم چه طور بايد باهاشون كنار بيام!
نميدونم چه طور بايد از يونگي بخوام به خاطره گفتن حقيقت به اون صورت من رو ببخشه وقتي خودم از دسته سوكجين آزرده خاطرمو ميدونم تا آخر عمر سرزنشش ميكنم!
يونگي از دروغ،تظاهر و دروغ و تظاهر متنفره و هر چند من اين كار رو براي صلاحش انجام دادم اما نميتونم توي همچين شرايطي ازش بخوام بيخيال عقايدش بشه و اين گناهم رو ببخشه!
شرايطي كه هم براش تلخ و هم شيرين بودن.مطمئنن هيچوقت اون روز رو فراموش نميكنم،چون حتي براي خودم هم حسي تلخ و شيرين داره.
يونگي هردو دستش رو تكون داد و حالا ميتونه با هردو كار كنه هر چند يكيشون هنوز كمي ضعيفه اما اين يه معجزه بود كخ اتفاق افتاد و خوش حالم كه ميتونه به كاري كه هميشه عاشقش بود برگرده اما ناراحتم كه باهاش دعوا كردمو ناراحتم كه جيمين كنارش نيست كه براش ذوق كنه و بگه 'ديدي گفتم؟' و ناراحتم كه نميتونم توي شادي بهترين دوستم شريك باشمو اون رو توي بغلم بگيرمو لبخندش رو ببينم!
