قسمت شش
چند دقیقه بی حرف وسط اتاق ایستادند و بالآخره این جونگین بود که هوفی کشید و پشت میز خودش رو ولو کرد.گیلاسی فرو کرد توی دهنش و زیرچشمی حواسش به دختر توی اتاق بود.
بویانگ در و دیوار رو نگاه میکرد.عمارت بزرگی نبود اما چیدمان وسایلش قشنگ بود و تنها چیزی که باعث اخم کردنش بود اون تخت بزرگ با اون پرده های حریر دور تا دورش و اون گلبرگهای قرمزی که باهاش تزئینش کرده بودند بود!مثلا خواسته بودند رویاییش کنند اما نمیدونستند بویانگ چه حسی به این ازدواج داره.
چند دقیقه دور و اطرافش رو وارسی کرد و گفت:قصر خودم هم همینطوریه یا فقط برای تو اینقدر سلیقه به خرج دادن؟جونگین که از گرسنگی درحال درآوردن ته گیلاس ها بود با دهن پر نگاهش کرد:جان؟
بویانگ پوکر بهش خیره موند.
_قصر تو؟...[خندید]... خودت رو ملکه ای چیزی فرض کردی بانو؟
بویانگ اخم کرد.جونگین همونطور که میخندید ادامه داد:حتی ولیعهد و همسرش هم توی یک قصر زندگی میکنن!اگه قصر جداگانه میخوای باید ملکه شی!!پوزخندی زد و نگاهش رو گرفت.بویانگ تمام مدت با دستش کلنجار میرفت تا جلوی مشت شدنش رو بگیره چون هرلحظه ممکن بود شاهزاده کوچولو رو لت و پار کنه!!!
دندونهاشو روی هم کشید و به سمت در رفت.صداشو بلند کرد:کسی اونجا هست؟
جونگین با اخم کارهاش رو تماشا میکرد و امیدوار بود بچه بازی ای درکار نباشه!
_ بله بانوی من!
بویانگ در رو باز کرد و رو به خدمتکار گفت:بیا کمکم بده اینا رو دربیارم!
خدمتکار تعظیم کرد و وارد شد.بویانگ روی صندلی نشست و خدمتکار با تعجب گفت:درشون میارید...بانوی من؟
و نیم نگاهی به شاهزاده انداخت.بویانگ چند لحظه پوکر نگاهش کرد و گفت:بله!
درک نمیکرد حتی اگه برفرض محال و خدای ناکرده قرار بود اونها شب رو با هم بگذرونند بویانگ باید با این لوازم شکنجه این کار رو میکرد؟
خدمتکار تمام مدت با تعجب و چشمهایی بیرون زده کلاه گیس و لبهاس هاش رو درآورد و بویانگ با یه تشت آب صورتش رو شست.خدمتکار کماکان زیرچشمی جونگین رو نگاه میکرد و بیرون رفت .بویانگ موهاش رو باز کرد و دستی بینشون کشید.
از جا بلند شد و چند تا از چراغ هارو خاموش کرد و توی اتاق نیمه تاریک به سمت تخت رفت و در همین حین گفت:راستی از بندهای قراردادمون این جا موند شاهزاده!
جونگین به سمتش برگشت و بی حس نگاهش کرد.
بویانگ لبخند کجی زد و گفت:من خوشم نمیاد کسی بهم دست بزنه!فاصله تو حفظ کن!
BẠN ĐANG ĐỌC
❃ℓστυs [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]❃
Tiểu thuyết Lịch sử🌺 نیلوفر آبی 🌺 ❃ ژانر: عاشقانه،درام،تاریخی،محدودیت سنی +۱۹ ❃ شخصیت ها:کیم جونگین،کانگ بویانگ، جانگ ییشینگ و ... ❃ نویسنده : - @shiningpark ❃ چنل : -@shiny_ownstory ❃ چیزی که از کودکی همیشه بهم گفته بودند این بود " مراقب باش چی آرزو میکنی..." جمله...