قسمت دهم
عکس این قسمت مینجی کیوتمونه><🍉خیلی نانازه این دختر ♥️وقتی که بویانگ در نهایت آرامش در دل شبی کوتاه تابستون پشت میز نشسته بود و کتابش رو میخوند باز شدن در و وارد شدن پر سر و صدای شاهزاده برهم زننده ی آرامشش بود و باعث شد با اخم کمرنگی سر بلند کنه و پسر بزرگتر رو نگاه کنه.
_این چه کاری بود؟
جونگین به محض ورودش بی حوصله پرسید و بویانگ بی حس جواب داد:چی،چه کاری بود؟
جونگین سربندش رو کند و خسته پرت کرد یه طرف و گفت:آموزش هنرهای رزمی؟هاه!خنده داره!حالا دیگه تصمیم داری روش های پرسر و صداترین انتخاب کنی و با سلاح من رو بکشی؟
بویانگ لبخند زد:چه همسر باهوشی دارم!فکر نمیکردم اینقدر زود دستم رو بشه!
جونگین مشتش رو کوبید روی میز:بانو کانگ!
بویانگ هنوز خونسرد بود.از جا بلند شد و ایستاد نزدیک شاهزاده.
_مشکل شما با یادگرفتن من چیه سرورم؟قول میدم اگه خواستم بکشمتون روش کم دردتری نسبت به سلاح انتخاب کنم!جونگین با عصبانیت و فکی منقبض بهش خیره موند.
بویانگ چند ثانیه بهش خیره موند و به سردی نگاهش رو گرفت._تو همچین کاری نمیکنی!
جونگین آروم اما خطرناک گفت و بویانگ که داشت میرفت با این جمله برگشت به سمتش.
_منطورتون اینه که دارید به من زور میگید؟
_هر جور دوست داری برداشت کن!
_اما من دوست ندارم هیچ رفتاری از شما رو برداشت خاصی بکنم شاهزاده!
جونگین دندون هاشو روی هم فشار داد و گفت:فقط بخاطر اینکه رفتم تمرین داری اینطوری میکنی؟
لبهای بویانگ در عین خنثی بودن چهره ش فشرده شدند و از چشم شاهزاده پنهان نموند:چرا فکر میکنید کارهای شما برای من مهمه؟
_دقیقا!چرا باید اونقدر مهم باشه که اینطوری از دستم روانی بشی درصورتیکه خودت گفتی ازم متنفری!
_واقعا فرزند همون پدری!
بویانگ بعد از جمله ی جونگین با حالت متاسفی گفت و جونگین اخم کرد.
_ازت متنفرم!هنوزم هستم اما فکر میکنی وقتی از کسی متنفری باید بذاری بمیره؟اگه پدر تو آدمکشه،من توی همچین خانواده ای بزرگ نشدم!حتی اگه سگ هم میبودی نمیتونستم آسیب دیدنتو ببینم!
چشمهاش بی اختیار پراز اشک شده بود و لبخند تلخی زد:و تو فکر کردی من میخوام بکشمت!
نگاه خسته ش رو از جونگین گرفت.حالش بعد از اون مستی مسخره بهتر بود اما سرش هنوز هم سنگین بود و حالا این عصبانیت درهم و برهم باز باعث سردرد جدیدی شده بود.
KAMU SEDANG MEMBACA
❃ℓστυs [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]❃
Fiksi Sejarah🌺 نیلوفر آبی 🌺 ❃ ژانر: عاشقانه،درام،تاریخی،محدودیت سنی +۱۹ ❃ شخصیت ها:کیم جونگین،کانگ بویانگ، جانگ ییشینگ و ... ❃ نویسنده : - @shiningpark ❃ چنل : -@shiny_ownstory ❃ چیزی که از کودکی همیشه بهم گفته بودند این بود " مراقب باش چی آرزو میکنی..." جمله...