★𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚★part43

897 193 26
                                    

*فلش بک*

[قبیله نیلوفر سرخ]

لین بای دستاشو پشت کمرش گره زده بود و با گام های بلند، مضطرب مسیری تکراری رو طی میکرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لین بای دستاشو پشت کمرش گره زده بود و با گام های بلند، مضطرب مسیری تکراری رو طی میکرد.
لین ژیهو گفت: "پدر دلیل مخالفتتون رو نمیفهمم... من و خواهر ارشد تلاش میکنیم قبیله رو به جایگاه واقعیش برسونیم، دیگه نباید زیر دست قبایل لانلینگ جین و گوسولان باشیم"

لین شینگ بادبزنش رو با سرعت بیشتری جلوی صورتش تکون داد و گفت: "من مخالفم! این کار ریسک زیادی رو به همراه داره و اگر کسی متوجه بشه..."

لین بای خشمگین غرید: "خیلی ها متوجه شدن و شایعه های زیادی راجع به قبیله ی ما وجود داره، این راه قبیله ی نیلوفر سرخ رو به نابودی میکشونه!"

درست همون لحظه صدای خنده های بلند لین یونگ از ادامه ی صحبت های پدرش جلوگیری کرد. لین شینگ کنار همسرش ایستاد و دخترش رو مورد سرزنش قرار داد: "لین یونگ! تو چرا اینقدر گستاخ شدی؟ حق نداری از حرف های پدرت سرپیچی کنی، اون رئیس قبیله ی نیلوفر سرخه و هر دستوری بده باید انجام بشه"

لین بای حرف های همسرش رو کامل کرد: "اگر بخواید این مسیرو ادامه بدید من شمارو از قبیله برای همیشه طرد میکنم! اگر دستمون پیش قبایل دیگه رو بشه همه ی اون ها علیه ما متحد میشن و تمام دستاوردهای ما به فراموشی سپرده میشه"

لین ژیهو پوزخندی زد، به ستون تکیه داد و به خواهرش نگاه کرد؛ لین یونگ چند قدمی جلوتر اومد و درست رو به روی پدر و مادرش ایستاد، تعظیمی به اون ها کرد و گفت: "خیلی متاسفم پدر و مادر عزیزم اما شما چاره ی دیگه ای برای ما باقی نذاشتید!"

لین شینگ حیرت زده پرسید: "منظورت چیـ..."

اما بلافاصله صدای فریادی مثل ناقوس مرگ طنین انداز کاخ نیلوفر سرخ شد و حتی شیاطین رو به ترس واداشت...

اما بلافاصله صدای فریادی مثل ناقوس مرگ طنین انداز کاخ نیلوفر سرخ شد و حتی شیاطین رو به ترس واداشت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
♡𝑴𝑫𝒁𝑺𝑯:𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚♡Where stories live. Discover now