★𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚★part1

2.4K 318 54
                                    

[قبیله ی گوسولان؛ مقر ابر]

اون روز گوسولان سکوت و آرامش همیشگیش رو نداشت و رفت و آمد ها دَرِش بیشتر از همیشه بود

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

اون روز گوسولان سکوت و آرامش همیشگیش رو نداشت و رفت و آمد ها دَرِش بیشتر از همیشه بود.
عده زیادی از مردم، پیر و جوان و بزرگ و کوچیک از راه دور به مقر ابر اومده بودن تا بتونن از مهمانی بزرگی که به میزبانی قبیله ی لان و به افتخار پیروزی های پی در پی برگزار شده بود، بهره ای ببرن.

در مقر ابر رهبران قبایل کنار هم نشسته بودن و صدای بگو بخندشون فضا رو پر کرده بود، همه واقعا خوشحال بودن و آینده ای درخشان رو پیشِ روی خودشون میدیدن.

قبایل بزرگ یونمنگ جیانگ به رهبری جیانگ‌چنگ، قبیله ی میزبان گوسولان به رهبری لان شیچن و قبیله ی لانلینگ جین که اخیراً جین لینگِ جوان رهبری اون رو به عهده گرفته بود و همینطور قبیله چینگهه نیه که کمی منزوی تر از قبل شده بود، همگی در اونجا گرد هم اومده بودن.

البته از قبایل کوچیک و بزرگ دیگه هم افرادی در اونجا حضور داشتن و با بقیه به گفتگو و نوشیدن شربت یا چای مشغول بودن.

لان وانگجی و وی ووشیان گوشه ای از سالن ایستاده بودن و به مهمان ها خوش آمد میگفتن، لان شیچن هم مهمونی رو اداره میکرد و لان سیژوی کمک حال اون بود.

وی ووشیان‌ نگاهی به لان سیژوی و جین لینگ انداخت و با لبخندی گرم روی لباش خطاب به لان وانگجی‌ گفت: "نگاه کن این بچه ها چقدر بزرگ شدن، واقعا تهذیبگرهای شایسته ای هستن. ولی فکرشو نمیکردم اینقدر زود بالغ بشن حتی باورم نمیشه که جفتشون نامزد کردن"

لان وانگجی در جواب هومی گفت و وی ووشیان خمیازه ای کشید: "تموم بدنم درد میکنه... دلم لبخند امپراطور میخواد!"

لان وانگجی دستشو رو کمر باریک وی ووشیان گذاشت و به آرومی زمزمه کرد: "یکم دیگه تحمل کن، به هر حال ما میزبان این جشن هستیم"

وی ووشیان لبخندی روی صورتش نشوند و با چشم های مشکی و براقش به صورت بی نقص لان وانگجی نگاه کرد: "باشه ولی بعداً برام جبران میکنی، خودت میدونی منظورم چیه"
و بعد با شیطنت چشمک زد.

همون لحظه لان شیچن از بین جمعیت بیرون اومد به سمت لان وانگجی و وی ووشیان رفت: "همه ی قبایل حضور دارن مهمون دیگه ای قرار نیست بیاد، وانگجی به نظر ارباب وی خسته میان، بهتر نیست شما دو نفر برین بیرون و یکم هوا بخورین؟"

♡𝑴𝑫𝒁𝑺𝑯:𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚♡Donde viven las historias. Descúbrelo ahora