★𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚★part24

989 229 72
                                    

پارت بیست و چهارم*
_________________________________________
جین یینگ درحال که به بدنش کش و قوصی میداد بحث رو شروع کرد : "جداً روز خسته کننده بود! راستی عجیبه که امروز لان وانگجی رو ندیدم!"

جیانگ هوان گفت: "راستش من حول و حوش دو ساعت پیش دیدمش که از مقر ابر بیرون می رفت."

جین یینگ دستشو روی چونش گذاشت و رمزمه کرد: "یعنی کجا رفته؟"

جین هو لبخندی زد و گفت:" خیلی خب جین یینگ بیا برگردیم توی اتاقت استراحت کن."

جین یینگ‌ بهت زده گفت:" ولی منکه خوابم نمیاد!"

نیه تای هم حرف جین هو رو تایید کرد :" تو با خیال راحت برو بخواب..میدونم خسته ای."

جین یینگ که از رفتار عجیب اونا چشماش گرد شده بود با این حال مخالفتی نکرد چون واقعا خسته بود.
به اقامتگاهش برگشت و درحالی که به رفتارهای خیلی عجیب و مشکوک بقیه فکر میکرد سرشو روی بالش گذاشت و چشماشو بست...

***
جین یینگ‌ دقیقا نمیدونست چقدر خوابیده که با تکون های دستی از خواب پرید و با چشمای خمار از خواب به چهره ی جین هو نگاه کرد و گفت: "چیه؟ مگه خودتون نگفتید بیام بخوابم؟"

جین هو لبخندی زد و گفت: "بلند شو قشنگ ترین لباس هاتو بپوش و همراهم بیا."

جین یینگ نالید: "امروز چتون شده شما! اون از لان وانگجی که غیب شده اینم از تو و بقیه! نکنه میخواید مراسم ازدواج منو لان ژانو برگزار کنید؟"

جین هو پشتی به بازوش زد و گفت:" لوس نشو جین یینگ..من هیچ وقت داداش کوچولوم رو به این راحتیا نمیذارم از پیشم بره..ولی لطفا اینبار رو به حرفم گوش کن..بخاطر یه چیز مهم گفتم اینکارو انجام بدی."

جین یینگ با اخم محوی نگاهش کرد : "خیلی خب باشه."

جین هو موهای جین یینگ رو نوازش کرد و گفت:"پس من میرم بیرون تا مزاحمت نباشم."

و بعد از اتاق بیرون رفت و درو پشت سرش بست و صدای دور شدن قدم هاش به گوش رسید.

جین یینگ درحالی که سرشو تکون میداد گفت:"ایناهم یه چیزیشون میشه! فکر کنم‌اینقدر غذاهای بدمزه گوسولان رو خوردن عقلشون رو از دست دادن!"

و سپس جلوی کمد لباس هاش ایستاد و به اونهمه لباسی که با خودش اورده بود نگاه کرد.
بعد از مدتی فکر کردن یه لباس ابریشمی و براق به رنگ نارنجی ملایم که عکس گل صدتومانی سفید روش با دقت و ظرافت زیادی طراحی شده بود رو برداشت و تنش کرد.
اون لباس دامن بلند و آستین های بلند داشت و لباس جذابی بود.
جین یینگ جلوی آینه به خودش خیره شد و بعد از کسب رضایت کافی، نگاهی به لوازم آرایشی روی میزش انداخت و با خودش گفت احتمالا یه مراسم مهمه که جین هو تاکید کرده هرچی دوست دارم بپوشم.
پس تردید رو کنار گذاشت و کمی کرم پودر سفید و جوهر مشکی پشت پلکاش کشید و پودر قرمز رو روی لباش کشید.
اون واقعا شبیه یه گل نیلوفر صورتی و زیبا شده بود!
جین هو یکی از خدمتکارهاشون رو صدا زد و ازش خواست موهاش رو به شکل دم اسبی ببنده و گیر سر نقره ای رو به موهاش وصل کنه.

♡𝑴𝑫𝒁𝑺𝑯:𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚♡Where stories live. Discover now