★𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚★part55

838 189 35
                                    

نیه تای درحالی که از حرکت وی یینگ متعجب شده بود پرسید: "جین یینگ اون خطرناکه، چرا این کارو میکنی؟"

وی یینگ اما چند قدمی به اژدهای سفید نزدیکتر شد و تپش قلبش رو توی سینش به خوبی احساس میکرد.

بغضی از روی دلتنگی راه نفسش رو سد کرده بود.
دستش رو به آرومی بالا برد و بالاخره به حرف اومد و با صدایی لرزون گفت: "خودتی مگه نه؟"

اژدها به چشم های وی یینگ که درخشش اشک توش آشکار و مژه های بلندش رو به هم چسپونده بود، نگاه کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اژدها به چشم های وی یینگ که درخشش اشک توش آشکار و مژه های بلندش رو به هم چسپونده بود، نگاه کرد. سرش رو جلو آورد و پوزه اش رو به انگشت های اون چسبوند.

وی یینگ با احساس گرمایی آشنا دستش رو عقب کشید، چند ثانیه مکث کرد و سپس به سمت اژدها دوید و سفت گردنش رو به آغوش گرفت، درحالی که اشک هاش رو نمیتونست کنترل کنه گفت: "خیلی متاسفم، اشتباه بزرگی انجام دادم... من... من..."

هنوز جملات تو ذهنش رو مرتب نکرده بود که دست هایی دور بدنش حلقه شد و تو آغوش گرم و امنی فرو رفت.

هنوز جملات تو ذهنش رو مرتب نکرده بود که دست هایی دور بدنش حلقه شد و تو آغوش گرم و امنی فرو رفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

صدایی نرم و آروم‌ گوشش رو نوازش کرد: "اشکالی نداره وی یینگ من همه چیزو میدونم"

چونه اش توسط دستی بالا اومد و دوباره چشم در چشم همدیگه رو نگاه کردن.

وی یینگ بین اشک ریختن هاش لبخندی زد و گفت: "لان ژان من خیلی ترسیده بودم"

لان وانگجی سرشو جلو برد و روی پیشونیش بوسه ای زد: "منم همین طور وی یینگ"

با صدای دو سرفه ی خشک متوجه حضور شخص سومی شدن، نیه تای گفت: "جین یینگ‌ میدونم دلتنگ لان وانگجی هستی، اما الان بقیه به کمک ما نیاز دارن"

لان وانگجی با چشم هایی باریک شده به نیه تای نگاه کرد اما ناگهان صدای پرتاب شئ ای فلزی به گوش رسید و نیه تای گفت:" جین یینگ مواظب باش!"

بلافاصله لان وانگجی وی یینگ رو کنار کشید و شمشیری براق روی زمین فرود اومد.
جین یینگ با دیدن جین هو که داشت به سرعت از اونجا دور میشد با صدای بلندی گفت: "داره فرار میکنه!"

میخواست دنبالش بره که نیه تای با دست راهش رو سد کرد و گفت: "جین یینگ اینو بسپرش به من تو با لان وانگجی برو و بقیه رو پیدا کن"

وی یینگ سری تکون داد و گفت: "ازت ممنونم نیه تای"

نیه تای لبخندی زد و حین اینکه دنبال جین هو به سمت جنگل میرفت گفت: "مواظب خودت باش"

وی یینگ روی پاشنه ی پا چرخید و گفت: "خیلی خب لان ژان حالا باید بـ..."

با دیدن اخم روی صورت لان وانگجی لحظه ای مکث کرد و بعد با لبخند شیطنت آمیزی گفت: "نکنه حسودی میکنی؟ نگران نباش ما دوستیم، من فقط تو رو دوست دارم"

لان وانگجی که خیالش راحت و همزمان کمی خجالت زده شده بود فورا صورتش رو برگردوند و جلوتر از وی یینگ حرکت کرد.

وی یینگ زیر زیرکی شروع به خندیدن کرد، مطمئن بود گوش هاش دوباره قرمز شده و سعی میکنه اون هارو از دیدش پنهان کنه.

وقتی به منطقه ی امن و دور از مکانی که پر از تهذیبگرهای آش و لاش بود، رسیدن، توقف کردن تا فکراشون رو روی هم بذارن.

وی یینگ جدی شد و پرسید: "میدونی ممکنه رهبران قبایل رو کجا برده باشن؟"

لان وانگجی گفت: "بله، بین راه از کشاورز ها شنیدم اون ها رو به منطقه ای کوهستانی در چینگهه بردن"

وی یینگ لحظه ای سکوت کرد و با خودش فکر کرد چرا اونجا؟

اما بعد از اون گفت: "بسیار خب به اونجا میریم اما..."

لان وانگجی پرسید: "اما چی؟"

وی یینگ دستشو روی بینیش کشید و گفت: "اون ها احتمالا همه چیزو پیش بینی کردن و نباید لین یونگ و لین ژیهو رو دست کم گرفت، اون ها تعالیم شیطانی رو فرا گرفتن و ممکنه رهبران قبایل رو به بند کشیده باشن. اگه بی گدار به آب بزنیم ممکنه بهشون آسیب بزنن"

لان وانگجی سوال کرد: "پیشنهادت چیه؟"

وی یینگ‌ به طرف لان وانگجی برگشت و گفت: "باید فلوتم رو پیدا کنم با وجود اون میتونم طلسم های سیاه و ارواح شیطانی رو تحت سلطه بگیرم و به تو در آزاد کردن روسا کمک کنم، اما نمیدونم سازم کجاست!"

لان وانگجی گفت: "تپه های تدفین"

وی یینگ سرشو تکون داد و گفت: "درسته! احتمالا سازهای قبلی ما رو به ون نینگ سپردن، اونو کاملا از یاد برده بودم. زود باش باید به تپه های تدفین بریم اونجا تنها جاییه که احتمالا دنبالمون نمیان"

لان وانگجی بیچن رو روی هوا معلق کرد و وی یینگ رو محکم در آغوشش گرفت و به بیچن فرمان پرواز داد، هرچقدر بالاتر میرفتن از دسترس فرقه ی انتقام سیاه دور تر بودن.
اما هنوز نمیدونستن ممکنه با چه چیزهایی مواجه شن، حتی با وجود قدرتی که لان وانگجی بهش دست پیدا کرده بود، هنوز احتمال خطر رفع نشده بود.
_________________________________________
پارت جدید❤
لطفا کامنت فراموش نشه😘
_________________________________________





♡𝑴𝑫𝒁𝑺𝑯:𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚♡Where stories live. Discover now