تا به حال شده که بین عقل و قلبتون گیر بیفتین؟ یا شاید نظر دیگران انقدر براتون مهم باشه که نتونید به حرف قلبتون گوش کنید؟ این لحظه درست همون چیزی بود که جونگ کوک رو آزار میداد و مجبور بود در کم تر از چند دقیقه بین عقل و قلبش یکی رو انتخاب کنه...
به سرعت به طرف همسرش دوید و شیشه های خورد شده رو از روی بدنش کنار زد و اون رو در آغوش کشید
نگاهش به بدن غرق در خون جیمین که در آغوش یونگی بود،افتاد
نمیتونست به جیمین نگاه نکنه و نگران نباشه اما جونگ کوک آدمی نبود که عقایدش رو به این راحتی تغییر بده...چند ساعتی میشد که در راهروی بیمارستان منتظر نشسته بودن تا جراحی تموم بشه
دکتر بهشون گفته بود که آسیب جدی ندیدن و به صورت سر پایی جراحی میشن اما به دلیل تیکه های زیاد شیشه ممکنه چند ساعت زمان ببره...تمام مدت جونگ کوک رو زیر نظر گرفته بود و منتظر فرصتی بود تا اطرافشون خلوت بشه و بتونه با اون مرد مرموز صحبت کنه
بعد از اینکه جویی و ته هو برای خرید آب معدنی از اونجا دور شدن به طرف جونگ کوک رفت و روی صندلی کنارش نشست...یونگی: امیدوارم امشب مرخص بشن
جونگ کوک: از روز اولی که دیدمت فهمیدم که برات مهمه
یونگی: چی؟
جونگ کوک: جیمین
یونگی: مهم؟ اون با ارزش ترین چیز توی زندگی منه
جونگ کوک: ارزش آدم ها رو کی تعیین میکنه؟
یونگی: خودمون...هیچ قانونی برای این موضوع وجود نداره
جونگ کوک: پس معلومه که آدم خودخواهی نیستی
یونگی: خودخواه؟
جونگ کوک: هیچکس یه چیز با ارزش رو از دست نمیده
یونگی: نمیتونی برای داشتنش با سرنوشت بجنگی
جونگ کوک: و اگر تونستی چی؟
سوال جونگ کوک ذهنش رو به بازی گرفت و قبل از اینکه بتونه بهش فکر کنه و جواب بده دکتر از اتاق جراحی بیرون اومد...
جونگ کوک: حالشون چطوره؟
+مشکل جدی به وجود نیومده...بریدگی ها نسبتا سطحی بودن و همسرتون فقط در ناحیه دست زخمی شدن
یونگی: جیمین چطور؟!
+حال ایشون هم خوبه...زخم ها روی نواحی ران و کمر و ساق پا بودن که آسیب جدی وارد نشده...بخیه هاشون هم جذبی هستن و بعد از مدتی جذب پوست میشن
یونگی: بستری میشن؟
+از نظر من لازم نیست...بعد از تموم شدن سرم میتونن مرخص بشن اما باید استراحت کنن
یونگی: ممنونم
+خواهش میکنم
جونگ کوک: میتونم ببینمشون؟
![](https://img.wattpad.com/cover/243757723-288-k229607.jpg)
YOU ARE READING
Tell Me A Story
Fanfictionنام فیک: یه قصه برام بگو📖 ژانر: ددی کینک،درام،اسمات🔞 کاپل: کوکمین👨❤️💋👨یونمین،نامجین وضعیت: کامل شده نویسنده: King Ripper🍷