از ماشین پیاده شد و به آپارتمان های بزرگ و بلندی که دور تا دور اون محله بود نگاه میکرد
همراه جونگ کوک به سمت آپارتمان خاکستری رنگ مقابلشون رفت
از در شیشه ای جلوی آپارتمان عبور کردن و به سمت آسانسور رفتن
به تابلوهای بزرگ و گلدون طلایی رنگی که در وسط لابی قرار داشت نگاه میکرد و انقدر محو شده بود که متوجه باز شدن در آسانسور نشد اما طولی نکشید که با صدای جونگ کوک به خودش بیاد...جونگ کوک: نمیخوای سوار بشی؟!
چیزی نگفت و نگاهش رو از لابی گرفت و پشت سر جونگ کوک وارد آسانسور شد
جونگ کوک دکمه آخرین طبقه رو فشار داد و چند دقیقه بعد در آسانسور دوباره باز شد و هردو از اون خارج شدن...در کمال آرامش در راهرو قدم برمیداشت و ظاهرا خبری از عصبانیت چند دقیقه قبل نبود و جیمین خیلی دوست داشت تا دلیلش رو بفهمه...
مقابل یکی از واحد ها ایستاد و کارتی رو از جیب کتش بیرون آورد و در رو باز کرد و کمی کنار رفت تا جیمین وارد بشه...
به آرومی وارد خونه شد و همه جا رو از زیر نگاهش گذروند
با بسته شدن در متوجه شد که جونگ کوک هم وارد خونه شده و الان باید به این موضوع فکر کنه که چه اتفاقی قراره براش بیفته...به طرف آشپزخونه رفت و بعد از درآوردن پالتو و کتش مشغول آماده کردن قهوه شد
جیمین از این حرکت جونگ کوک کاملا جا خورده بود و برای اینکه بتونه متوجه علت رفتارش بشه وارد آشپزخونه شد...جیمین: با وجود خدمتکارها فکر نمیکردم بتونی قهوه درست کنی
غیر رسمی حرف زدن جیمین باعث شد تا متوجه بشه که اون وارد حریم امن خودش شده و میخواد با استفاده از این روش بهش نزدیک بشه...
جونگ کوک: اینکه بقیه کارها رو برات انجام میدن به این معنی نیست که خودت نتونی انجامشون بدی
جیمین: به جز قهوه درست کردن دیگه چه کارهایی بلدی؟
جونگ کوک: ادب کردن بچه هایی که درس هاشون رو خوب یاد نگرفتن!
انتظار داشت که جیمین رو عصبی یا کلافه ببینه اما اون مثل همیشه لبخند شیرینی زد و به طرفش رفت و درست مقابلش ایستاد...
جیمین: مثلا چطوری؟!
سرش رو کمی پایین گرفت تا بتونه مستقیم توی چشمان پسر مقابلش نگاه کنه...
جونگ کوک: برای دونستن چیزهای بزرگ باید کارهای بزرگی انجام بدی
جیمین: انجام میدم
جونگ کوک: واقعا؟!
جیمین: من هدف بزرگی دارم
دستانش رو به آرومی دو طرف یقه جونگ کوک گذاشت و با صدای آروم تری شروع به توضیح دادن کرد...
![](https://img.wattpad.com/cover/243757723-288-k229607.jpg)
YOU ARE READING
Tell Me A Story
Fanfictionنام فیک: یه قصه برام بگو📖 ژانر: ددی کینک،درام،اسمات🔞 کاپل: کوکمین👨❤️💋👨یونمین،نامجین وضعیت: کامل شده نویسنده: King Ripper🍷