part23

2.3K 171 31
                                    

به سرعت لباس های جیمین رو از تنش بیرون آورد و با لمس کردن بدنش هر لحظه پسر رو بی قرار تر میکرد...

بدون اینکه از جونگ کوک فاصله بگیره اون رو به طرف اتاق خواب برد و روی تخت دراز کشید
مچ دست مرد رو گرفت و بدنش رو به طرف بدن خودش کشید...

دستش رو دور گردن جیمین حلقه کرد و کاملا روی بدنش خم شد
لب هاش رو روی لب های پفکی و شیرین پسر گذاشت و بوسه هایی پر از عشق و شهوت رو آغاز کرد
با دست آزادش لباس های خودش رو از تنش بیرون آورد و پایین تنه اش رو روی پایین تنه جیمین حرکت میداد...

جیمین: فاک..ددی

با شنیدن ناله آرومی که از بین لب های جیمین در همون فاصله خیلی کم بین لب هاشون خارج شد،پاهای پسر رو از هم فاصله داد و عضوش رو به ورودی اون فشرد...

سرش رو عقب برد و بی قرار تر از قبل دست هاش رو روی تشک تخت میکشید
سعی کرد تا نفس عمیقی بکشه اما با ورود عضو جونگ کوک داخل حفره گرمش بلند تر از قبل ناله کرد و چشمانش رو بست...

فشار دستی که دور گلوی جیمین بود رو کمی بیشتر از قبل کرد و با همه توانش داخل بدنش ضربه میزد
جیمین میتونست هر بار ورود و خروج عضو بزرگ جونگ کوک رو داخل بدنش حس کنه...

جونگ کوک: داری منو داخل خودت ذوب میکنی

جیمین: فاک..تند تر...تند تر

بدون شرم ناله میکرد و بدنش رو به بدن جونگ کوک میفشرد
با هر ضربه روی تخت جا به جا میشد و از لذت و شهوت زیادی که داشت،خمار میخندید...

جیمین: بیشتر..بیشتر پرم کن

جونگ کوک: اینطوری؟

بعد از پرسیدن سوالش نیشخندی زد و سر عضوش رو به نقطه حساس جیمین میکوبید و باعث میشد تا بدن جیمین به شدت شروع به لرزیدن کنه...

انگشتانش رو دور عضو جیمین حلقه کرد و همزمان با ضربات عمیق و محکمش شروع به پمپ کردن عضو پسر کرد
وقتی که متوجه شد به ارضا شدنش نزدیکه اسپنک های محکمی رو روی عضو،باسن و رون های جیمین فرود آورد...

جونگ کوک: حق نداری الان کام بشی!

جیمین: ولی..فاک...فاک

بدنش با شدت بیشتری میلرزید و تقریبا میخواست گریه کنه
سعی میکرد خودش رو نگه داره و کام نشه ولی این خیلی سخت بود...

دوتا از انگشتانش رو وارد دهن جیمین کرد و شدت ضرباتش رو بیشتر از قبل کرد و خمار به چهره غرق در لذت پسر خیره موند...

جونگ کوک: شرط میبندم هیچکس تا به حال اینطوری دیوونت نکرده بود

جیمین: نه..نه...نکرده بود

عضوش رو از ورودی پسر بیرون کشید و مشغول پمپ کردن عضوش روی شکم جیمین شد و با ناله بلندی روی بدن پسر به کام رسید...

Tell Me A StoryWhere stories live. Discover now