قبل از اینکه بتونه ری اکشن دیگه ای بده متوجه لرزش تلفنش که در جیب شلوارش قرار داشت،شد
تلفنش رو بیرون آورد و به نوتیفیکیشن بالای صفحه خیره شد
با دیدن تیتر خبری که چند دقیقه بیشتر از انتشارش نگذشته بود،شوکه شد...*پسری که مین یونگی به خاطرش خودکشی کرده بود در همون بیمارستان دیده شده*
کمی صفحه رو پایین تر کشید و با دیدن عکس خودش خشکش زد
بیشتر از این نتونست تحمل کنه برای همین دستش رو روی شونه جونگ کوک گذاشت تا زمین نخوره...با تعجب به جیمین نگاه میکرد و نمیدونست که چه چیزی باعث شده انقدر آشفته به نظر بیاد
دستش رو دور کمر جیمین برد و بهش کمک کرد تا بایسته...جونگ کوک: آروم باش جیمین
جیمین: این..این امکان نداره...نمیتونن این کارو باهام بکنن
جونگ کوک: چیشده؟
جوابی از جیمین نگرفت و مجبور شد تلفنش رو ازش بگیره
نگاهی به صفحه گوشی انداخت و با خوندن اخبار اخم کرد
اما میدونست که الان باید آروم باشه تا بتونه به جیمین کمک کنه...جیمین: منو از اینجا ببر...لطفا
با لحن پسر احساس بدی بهش دست داد چون کاملا مشخص بود که خیلی غمگینه
به آرومی قدم برداشت و جیمین رو به طرف ماشین جدیدی که خریده بود،برد...چند ساعتی میشد که تقریبا از شهر خارج شده بودن
قبلا هیچوقت در این شرایط قرار نگرفته بود و به همین دلیل نمیدونست که چطور میتونه حال جیمین رو بهتر کنه برای همین از شهر خارج شده بود تا اون پسر کمی ذهنش رو خالی کنه...جیمین همچنان سکوت کرده بود و سرش رو به پنجره ماشین تکیه داده بود و فقط به بیرون نگاه میکرد
بدون اینکه اذیتش کنه به آرومی از ماشین پیاده شد و با سر دبیر اون مجله اینترنتی که خبر رو منتشر کرده بود،تماس گرفت...با شنیده شدن صدای دختری پشت تلفن ماشه عصبانیتش کشیده شد و شروع به داد زدن کرد
کمی از ماشین فاصله گرفت و درست مثل بمبی که منفجر شده به تندی با اون دختر صحبت میکرد...جونگ کوک: واقعا فکر نمیکردم که هر خبر آشغالی رو منتشر کنید...حتی یک لحظه هم فکر نمیکنید که اون کسی که درموردش خبر پخش کردین سلبریتی نیست و فقط یک آدم عادیه و با این کار مسخره آسیب میبینه؟؟؟
+من براتون توضیح میدم
جونگ کوک: علاقه ای به شنیدن چرت و پرت ندارم...همین الان این خبر رو از همه جا پاک میکنید وگرنه ازتون شکایت میکنم!
بدون اینکه به دختر فرصت جواب دادن بده تلفن رو قطع کرد و کلافه دستش رو داخل موهاش برد
دوباره نگاهی به صفحه گوشیش انداخت و با دیدن کامنت هایی که مردم زیر خبر میزاشتن بیشتر از قبل عصبی شد...

YOU ARE READING
Tell Me A Story
Fanfictionنام فیک: یه قصه برام بگو📖 ژانر: ددی کینک،درام،اسمات🔞 کاپل: کوکمین👨❤️💋👨یونمین،نامجین وضعیت: کامل شده نویسنده: King Ripper🍷