با دیدن جیمین و پدرش انقدر شوکه شده بود که نمیدونست الان باید چه ری اکشنی نشون بده
همزمان احساسات مختلفی رو داشت...مثل خشم،ناراحتی و شکسته شدن از طرف کسانی که دوستشون داشت...وارد اتاق شد و با چشمانی که اشک در اون ها حلقه زده بود بهشون خیره شد
با دیدن ته هو به سرعت عقب کشیدن و متعجب و شرمسار از وضعیتی که داشتن متقابلا بهش خیره شدن...هر چقدر بیشتر به اون دو نفر نگاه میکنم تیکه های پازل ذهنش کامل تر میشد
میفهمید که چرا پدرش در بازی جرئت و حقیقت جیمین رو بوسیده بود
یا اینکه چطور هر دو همزمان به ژاپن رفته بودن
و اون مردی که همیشه قسمتی از بدنش در عکس های جیمین بود،پدرش بوده...بیشتر از این نمیتونست این خیانت رو تحمل کنه برای همین از اتاق بیرون رفت و به طرف در خروجی قدم برمیداشت...
به سرعت به دنبال دوستش رفت و همونطور که میدوید دکمه های لباسش رو میبست و اسمش رو صدا میکرد...
جیمین: ته هو...ته هو لطفا صبرکن...باید توضیح بدم...ته هو!!!
عصبی نفسش رو بیرون داد و سر جاش ایستاد و به طرف جیمین چرخید و سعی میکرد به خودش مسلط باشه...
ته هو: چی رو میخوای توضیح بدی؟ اینکه تمام این مدت منو به بازی گرفتی؟ یا اینکه به مادرم لبخند میزدی اما از پشت بهش خنجر زدی؟ شاید هم اینکه زیر خواب پدرم شدی...کدومش رو میخوای توضیح بدی؟؟؟
اهمیتی به توهین هایی که بهش میشد نمیداد و سعی میکرد قبل از اینکه خودش گریه کنه دوستش رو آروم کنه...
جیمین: داری اشتباه میکنی
ته هو: اشتباه میکنم؟ واقعا فکر میکنی اشتباه میکنم؟؟؟
جیمین: من به بازی نگرفتمت...من فقط..
ته هو: تو فقط چی؟ توئه لعنتی چی هان؟؟؟ تو میدونستی که من بهت احساس دارم جیمین
جیمین: چی؟
شوکه به ته هو خیره شد و اجازه داد تا اشک هاش سرازیر بشن
نمیتونست چیزی که شنیده رو باور کنه...ته هو: الان مثلا میخوای بگی که نمیدونستی؟ دیگه دروغ هاتو باور نمیکنم!
جیمین: نمیدونستم...من فقط میخواستم بهت کمک کنم تا خودت رو بهتر بشناسی...واقعا نمیدونستم که حسی به من داری
ته هو: به اندازه کافی کمک کردی...حتما چیزی که چند دقیقه پیش دیدم هم کمک به پدرم بوده نه؟
جیمین: ته هو گوش کن..
ته هو: نه تو گوش کن...دیگه نمیخوام ببینمت!
مشتش رو از عصبانیت فشرد و به سرعت از راهرو بیرون رفت و جیمین رو تنها گذاشت
اما هنوز چند قدم نرفته بود که تهیونگ رو در حالی که به طرفش میدوید،دید...
YOU ARE READING
Tell Me A Story
Fanfictionنام فیک: یه قصه برام بگو📖 ژانر: ددی کینک،درام،اسمات🔞 کاپل: کوکمین👨❤️💋👨یونمین،نامجین وضعیت: کامل شده نویسنده: King Ripper🍷