سرانجام طنابی را می درم که من را بر قفس گذشته گره زده بود
من به سختی هبوط کردم و در انتظار خاکستر سرزمینی نشتستم که پیش از این ها رو به نابودی رفته بود
و برایم بهایی وجود ندارد تا لایه های وجود نفرین شده زمان را به اتش بکشم
من برای خیزش به دنیا امده ام
من برای نگاه وحشت زده ی سردرگمی پا به اینجا گذاشتم
بهایی نیست تا جسم بی جان ترس را از هم بشکافم و در هیاهوی فریادِ شکستن اورا زمین بزنم
من تنها نمادی از شکوه ماورا هستم و روحم را باقی خواهم گذاشت تا هنری شود از انچه زمان را شکست داد
به دوران جدید خوش آمدید
===========
داشتم به آهنگ radioactive از imagine dragons گوش میدادم که این به ذهنم رسید. و احساس قدرت پیدا کردم از این اهنگ.
YOU ARE READING
نشانه هایی از فرار
Randomمی دانستم هیچ راه فراری وجود ندارد. آن حرفای پوچ و توخالی از پیدا کردن آرامش در میان واقعیت، هیچوقت باعث نشدند که بتوانم باور کنم. هیچ زیباییای در واقعیت نیست. من تنها می خواستم به فضای خالی رویا پرتاب شوم.
