عادت!

57 8 11
                                        

تازگی ها پی بردم که زندگی بدون عادت آسان تر است. هر عادتی! . می تواند از دیدن هر روز تو در کنار خیابان باشد تا پیدا کردنت در میان جمعیت!
عادت عذاب آور است. مثل اینکه هر شب در انتظار این باشی که از پنجره برایت دست تکان دهد.
تازه فهمیده ام که عادت می تواند طناب باشد. دست و پایت را می گیرد و مجبورت می کند یک لبخند غیر واقعی روی لب های خشکیده ات بزنی و تظاهر کنی از هر روزش راضی هستی.
مثل چاقوست. می توانی تیزی اش را روی گردنت احساس کنی ولی خب چاقو یا می کشد یا رهایت می کند اما عادت تو را مجبور می کند.
عادت اینکه هر روز عوض شوی برای زندگی کردن در دنیای آدم ها هم عذاب آور است. می دانی مثل این است هر کس یک دنیا دارد فقط روحش همه جا سفر می کند شاید هیجان داشنه باشد اما تو نمی دانی چقدر سخت است هر روزموهایت را یک ور بزنی تا شاید کسی چشمانشان برق بزند.
بله! عادت می تواند کشنده تر از هرچیزی باشد. عادت هایم مرا گرفتار کرده اند. و من انگاریک بادکنکم که هرلحظه ممکن است بترکم و سوزش سوزنِ عادت, مرا می کشد.
کاش می فهمیدی که در تمام عادت هایی که داشتم و دارم تو تنها عادتی هستی که از گرفتار بودنم با آن خوشحالم. عادتی که برخلاف بقیه احساس زنده بودن به من می دهد نه این که یک کلیشه باشد برای زنده ماندن.
و اما تو تنها عادتی هستی که هیچوقت ترکش نمی کنم و تو تنها عادت منی!
________________
🎭 این یک نوشته عاشقانه نبود(فقط محض اطلاع!💣)

نشانه هایی از فرارWhere stories live. Discover now