در نگاه تو

15 2 0
                                    

و پوچی اوج می گیرد و شیاطین چشمانت من را می بلعند

و دنیا حالا هیچ است و همه چیز

درختان تنم را گره می زنند و دهانم سخت چفت شده است

فریاد از چشم هایم بیرون می خزد و پاهایم راه فرار را پیش می گیرند

بوسه ی مرگ مثل یک  بید تمام روحم را در سایه غرق می کند

و زمان بی وقفه روی پاهایش می رقصد

و یک روح گمشده سرگردان در پیچ و تاب تاریخ روی من سقوط می کند

در تار های موهایم لانه می کند و می نوازد و من زبان قطعه ها را نمی فهمم اما به تمام نت ها گره می خورم

انقدر پوچی جان می گیرد که حالا من در نگاه تو به او لبخند می زنم


======
اصلا قشنگ نشد :((((( ولی گذاشتمش در هر صورت

نشانه هایی از فرارWhere stories live. Discover now