دیگه خودتون میدونید این پارت اسماته! یا نخونید یا اگه میخونید ریپورت نکنید! مرسی :\
همزمان که لبهای هم رو میبوسیدن شروع به باز کردنِ بند و دکمههای لباسِ مسابقهی همدیگه کردن.
هری_ Colloportus
هری با اسپلی که گفت در اتاق رو قفل کرد که کسی نتونه وقتی مشغولن وارد بشه. براشون مهم نبود دارن کجا اینکارو میکنن، فقط این چیزی بود که الان بهش نیاز داشتن. اونا میخواستن یک بار با اطمینانِ خاطرِ کامل اینکارو انجام بدن. بدون ترس از جنگ، ترس از ولدمورت، ترس از والدینِ دراکو و ترس از خیلی چیزهای دیگه.
دراکو هری رو توی یکی از تختهایی که اونجا بود هول دادن و خودش هم روش خیمه زد.
دراکو_امیدوارم این تخت خودت باشه ... وگرنه بیچاره اونی که رو تختش به فاکت میدم ...
هری خندید و بعد از بردن دستهاش توی موهای دراکو توی چشمای خاکستریش نگاه کرد.
هری_تخت خودمه ... میتونی هرکاری دلت بخواد انجام بدی ...
هری گفت و دراکو رو برای بوسیدن دوبارهی لباش پایین کشید. اونا چیزی به تن نداشت جز باکسرهاشون. هری روی تخت یکم جا به جا شد تا فضای بیشتری به دراکو بده. اون پسرِ بلوند زانوهاش رو دو طرفِ بدن هری گذاشت و دوباره خم شد. اینبار برای بوسیدن لباش نه، برای بوسیدنِ گردنش.
لبهاش رو روی گردنش کشید و اول بوسههای کوچیک و آروم گذاشت، با گذشت چند ثانیه بوسههاش به بوسههای خیس تبدیل شدن و شروع به گذاشتن لاوبایتهای کوچیک روی گردنش کرد. از زیر گوشش تا گلوش رو از هر دو طرف بوسید و لاوبایت گذاشت.
پایینتر رفت و شروع به بوسیدنِ سینههای هری کرد. بدنِ برنزهی هری نسبت به بدن سفید خودش یکم درشت تر بود ولی دراکو قدش یکم بلندتر بود. دراکو زبونش رو روی یکی از نیپلهای هری کشید و اون یکی نیپلش رو بین دوتا از انگشتاش فشار داد. هری هیسی کشید و بعد با ناله نفسشو بیرون داد.
دراکو_این ناله نشان رضایت بود ...؟
دراکو پرسید و با نیشخند از پایین بهش نگاه کرد.
هری_یه چیزی فراتر از رضایت ...
هری هم متقابلاً نیشخند زد و دراکو بعد از دزدیدن نگاهش شروع به بوسید و گاز گرفتنِ نیپلهای هری کرد. هری یکی از دستهاش رو توی موهای دراکو و اون یکی رو روی شونههاش میکشید.
دراکو که حسابی نیپلهای هری رو کبود کرده بود پایینتر رو با گذشتش از شکمش بوسهای از روی باکسر، روی دیک هری گذاشت. هری با نیشخند، صدایی ناله مانند از خودش در آورد و موهای دراکو رو آروم چنگ انداخت.
دراکو_پاشو بشین ...
دراکو از روی هری بلند شد و کنار تخت وایساد. هری هم پاهاش رو روی زمین گذاشت و همونطوری رو تخت نشست.
ESTÁS LEYENDO
First Time Again (Drarry)
Fanfic[COMPLETED] حتی اگه از هم دیگه دور هم باشیم بازم قلب من برای تو میتپه و اینو میدونم که تیکهای از وجود تو هم دقیقا همینو میخواد. (فصل دوم: Some Guy)