Chapter 8

2K 370 119
                                    

آخر این پارت یه ویدیو داریم که آهنگیه که دراکو برای هری میخونه، اگه بخواید میتونید الان ببینیدش اگه نه وایسید تا آخرش، فقط یادتون نره وی‌پی‌انتون روشن باشه

*******************

دو روز گذشته بود و دراکو هنوز نیومده بود، اسنیچ بی قراری میکرد و هری نمیدونست چکار کنه که آرومش کنه پس فقط سعی میکرد هر از چند گاهی بغلش کنه و باهاش بازی کنه ولی بازم اسنیچ فقط یکیو میخواست و اون دراکو بود

هری از فکر اینکه نکنه دراکو فرار کرده باشه داشت دیوونه میشد، از اون بیشتر فکر اینکه دست ولدمورت افتاده باشه دیوونه‌ترش میکرد، خودش نمیفهمید چرا، فقط میدونست توی این دو روز از هر روشی استفاده کرده بود که بتونه فرار کنه و بره دنبالش بگرده

پنجره‌ای که اسنیچ و هدویگ ازش اومده بودن داخل برای رد شدن یه آدم خیلی کوچیک بود، از طرفی اسپل‌هایی که هری بلد بود جوابگوی شکسته شدن پنجره رو نداشت، هری که از همیشه نا امید تر بود اسنیچ رو توی بغلش روی تخت خودش خوابونده بود و کنارش دراز کشیده بود، به سقف اتاق نگاه میکرد و دعا دعا میکرد دراکو حالش خوب باشه

هری_اوه مالفوی، چی باعث شده اینقدر نگرانت باشم؟ تو مگه همون دشمن مزخرف من توی مدرسه نبودی؟ تو مگه اون پسره‌ی از خود راضیِ ثروتمند نبودی که نمیخواست سر به تن من باشه؟ همونی که چون سال اول باهاش دوست نشدم تمام ۵ سال گذشته داشت اذیتم میکرد؟ الان من چرا اینقدر نگرانتم؟

دراکو_نگران من؟

هری_اوه آره نگران تو دراکو! خود تو مالفوی! حتی همین الان هم که دارم صداتو توی سرم میشنوم نگرانتم مالفوی!

دراکو_من همینجام هری ...

هری_اوه آره ... تو الان توی سرمی ... پس همینجایی ...

هری با ضربه‌ای که به شونش خورد به خودش اومد و آخی گفت

دراکو_پاترِ احمق! میگم من همینجام!

دراکو با اخم به هری نگاه کرد، هری که تازه متوجه شده بود دراکو واقعا اونجاست از روی تخت بلند شد و بغلش کرد، دراکو گیج مونده بود و نمیدونست که باید چکار کنه

دراکو_گفتی نگرانمی! ولی فکر نمیکردم واقعا اینقدر نگرانم باشی!

هری از بغلش اومد بیرون و مشت محکمی به بازوش زد، ولی چون واقعا قصد آسیب رسوندن بهشو نداشت طلسم کار نکرد!

هری_احمقِ روانی! کدوم گوری بودی این ۲ روز؟

دراکو_زیر چشمات پف کرده و از بی جون بودن مشتت معلومه غذای درست و حسابی نخوردی!

دراکو از توی کیفش تمام خوراکی هایی که برای هری خریده بود رو در آورد

هری_تو کجا بودی مالفوی؟

First Time Again (Drarry)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang