Chapter 12

1.9K 384 98
                                    

فرد_اینو از یه ماگل یادت گرفتم! بهش میگن Truth or Dare (حقیقت یا شجاعت خودمون) اینطوریه که یه بطری رو میچرخونیم و به هر دو نفری که میفته باید از هم سوال بپرسن یا یه کاری بگن که انجام بدن!

همه گیج به فرد نگاه کردن

جرج_بازی میکنیم یاد میگیرید! عام ... بطری نداریم!

فرد_ولی جادو که داریم!

فرد یه چشمک به جرج زد و با چوب دستیش Mobiliarbus رو روی یه تیکه چوب که کنار آتیش بود گفت و بین بچه‌ها چرخوند، روی رون و گویل وایساد

جرج_گویل؟ حقیقت یا شجاعت؟

گویل_شجاعت!

رون_یه مشت توی صورت خودت بزن

هری_روووون!

رون_چیهههه؟ ۶ ساله دارن اذیتمون میکنن! الان داری دفاع میکنی؟

گویل میخواست بلند شه که دراکو دستشو جلوش گرفت

دراکو_دعوا راه نندازین بچه‌ها! دوباره از فردا وقتی برگشتین هاگوارتز میتونید دعوا کنید! الان اینجا فقط یه جشنه که نمیخوایم خرابش کنیم!

هری یه لبخند به دراکو زد به نشونه‌ی تشکر سرشو تکون داد

رون_باشه! گویل! برام اون شکلات ها رو بیار!

رون به یه بشقاب پر از شکلات اشاره کرد

فرد_یکم هیجان انگیزتر رون!

رون_فرد من تا حالا روحمم خبر نداشت همچین بازی‌ای هم وجود داره!

جرج_هف! خیلی خب گویل اونا رو بده بهش و بشین

جرج و فرد برای داداش خنگشون تاسف خوردن، گویل با اخم و تخم شدید بشقاب شکلات رو به رون داد

رون_ممنون!

رون با لبخند تشکر کرد و شروع کرد خوردن

هرماینی_رون! اینقدر نخور! حالت بد میشه!

رون_یه شب داریم جشن میگیریم بزار بخورم!

اینبار جرج چوب رو چرخوند و بین هرماینی و پنسی قرار گرفت

فرد_هرماینی؟ حقیقت یا شجاعت؟

هرماینی_حقیقت!

پنسی_از چیِ رون خوشت اومده؟

رون دست از جویدن شکلات برداشت و با دهن پر و چهره‌ای پر از تعجب هرماینی رو نگاه کرد

رون_تو از من خوشت اومده؟

هرماینی نفسشو بیرون داد و قیافش در هم رفت

هرماینی_تو از چیِ دراکو خوشت اومده؟

پنسی_فعلا که تو باید جواب بدی، قانون بازیه!

پنسی یه نیشخند زد، هرماینی میدونست که اول و آخرش تو این مهمونی بحث و دعوا ایجاد میشه!

First Time Again (Drarry)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant