پسر ها با دیدن واگن سبزی که توی محوطه جنگل، تک و تنها و متروکه رها شده بود تعجب کردن و از ماشین پیاده شدن.
کمی پیش رفتن و متوجه در و پنجره های واگن شدن.
جین جلوتر راه افتاد و ازون چندتا پله ی کوچیک بالارفت.
به در ورودی رسید و تا بازش کرد ابروهاش بالا پرید و سوتی زد.
نامجون بهش پرید:
+ چرا یهویی در رو باز میکنی. شاید توش آدم باشه و اینجا حریم شخصیشون.
جین روش رو برگردوند و به نامجونی که کنار بقیه پایین پله ها ایستاده بود گفت:
_ حریم شخصی چی هست اصلا.
بعد صورتش رو جمع کرد و وارد شد.
نامجون: جین! نرو تو.
جیمین: احمق
یونگی به تهیونگی که خم شده بود و ریل کوتاه زیر واگن رو نگاه میکرد گفت:
× این قُلت، اسکلی چیزیه؟
تهیونگ نیم نگاهی بهش انداخت و جواب داد:
#منم همش میگم اینو از پرورشگاه آوردن، ولی کسی قبول نمیکنه که، اصلا میبینی من کجا اون کجا.
یهو نزدیکترین پنجره بهشون باز شد و جین سرش رو از توش بیرون آورد و داد کشید:
_ من پرورشگاهیم یا تو،چشم رنگی ناقص.
بلافاصله خم شد از جلوی چشم تهیونگِ ترسیده محو شد.
ثانیه بعدش با یه تیکه چوب کهنه که دستش بود دوباره از پنجره آویزون شد و تهیونگ تا دید جین آماده ی پرتابه، پشت یونگی قایم شد.
از لحاظ جثه یونگی اصلا اون رو کاور نمیکرد ولی خب همینم نعمت بود.
جین داد میزد:
_ گمشو بیا بیرون از پشت این گربه. پسره ی دراز، سرت تو تیر رسمه.
و قبل اینکه تهیونگ بتونه سرش رو بدزده اون تیکه چوب پرت شده بود و دقیقا به هدف خورده بود.
اما خب جین میدونست چیو انتخاب کنه که بعدش مجبور نباشه ناله های داداشش رو گوش کنه.
...
همه پسرها وارد واگن شدن و نقطه نقطش رو دید زدن.
صدای کوک از ته واگن اومد:
+ عاو! دستشویی هم داره.
مکث کوتاهی کرد و دوباره با هیجان گفت:
+ عاو! آشپزخونه هم داره، فقط!...این دوتا توی همن.
صداش با تموم شدن جملش آرومتر میشد و باعث شد هوسوک با کنجکاوی بره ببینه منظور کوک چیه.
کوک خم شده بود و داشت لوله های آب رو چک میکرد، که هوسوک وارد شد.
هوسوک نگاهی چرخوند و متوجه یه سینک کوچیک و کنارش کابینتای مینیمال هم رنگ واگن، شد.
YOU ARE READING
𝚂𝙴𝚅𝙴𝙽⁰⁷
Fanfiction[completed] 8پسری که خیلی اتفاقی توی دانشکده باهم هم اتاقی میشن و این همراهی باعث رخ دادن یک سری اتفاق های مشکوک میشه. همه چیز مجهوله و هیچکس نیست که بتونه ابهاماشون رو برطرف کنه، و درنهایت تصمیم میگیرن صبر کنن... اون پسر ها چی دارن که یک نفر به...