تهیونگ پوزخندی زد و ابروهاش رو بالا انداخت،
- اوه واقعا؟ پس کسی رو داری که مطمئنی من بهش اعتماد میکنم؟
جیمین با اعتماد به نفس سرش رو تکون و دندونهای ردیفش رو به نمایش گذاشت،
- دقیقا؛ کسی که نه تنها تو، بلکه کمپانی هم باهاش موافقت میکنه.
تهیونگ دستهاش رو روی سینه اش گره زد و نگاه خالیش رو به دوستش دوخت،
- اون وقت این شخص کیه؟
جیمین با اشتیاق بهش نزدیک شد و آرنجش رو تکیهگاه صورتش کرد،
- هوسوک رو یادته؟
صورت تهیونگ با انزجار درهم رفت،
- همون پسر بیش فعاله که باهاش میرقصیدی؟
جیمین آهی کشید؛ تهیونگ همیشه از هوسوک با این لفظ یاد میکرد.
- اون بیش فعال نیست! هوسوک هیونگ فقط یک کم-
وقتی چهره ی بی علاقه ی تهیونگ رو دید بیخیال شد،
- به هرحال، موضوع اصلا درباره ی خود هوسوک هیونگ نیست. یادته چند وقت پیش بهت گفتم که نامزد کرده؟
تهیونگ انگشت هاش رو شکست و سرش رو تکون داد.
جیمین چشمهاش رو چرخوند،
- اصلا به چه امیدی پرسیدم نمیدونم؛ به هرحال، هوسوک هیونگ چند ماه پیش نامزد کرد و من داداشِ نامزدش رو توی مهمونی کوچیکی که گرفته بودن دیدم؛ دانشجوی سال آخر عکاسیه و بیست و یک سالشه. همون شب من یک سری از کارهاش رو دیدم و بذار بهت بگم ته، کارهاش واقعا فوقالعاده ان.
تهیونگ آه خسته ای کشید،
- جیمین، برای من مهم نیست که کارش خوبه یا نه. کمپانی همین الان میتونه در عرض چند ثانیه بهترین عکاس کُره رو استخدام کنه، ولی کسی رو میخواد که بتونه بهش اعتماد کنه؛ میدونی که سِجین چقدر سخت گیره.
نگاه سردش رو به دوستش دوخت و ادامه داد،
- و من هم کسی رو میخوام که پا روی دمم نذاره و کارش رو انجام بده.
جیمین با حرص گفت:
- اگه یک ثانیه دست از چشم غره رفتن به من برداری و بذاری بهت درباره ی اون پسره بگم، میفهمی که اون به معنای واقعی تمام شرایطی که تو و کمپانی میخواید رو داره.
YOU ARE READING
Let Me Touch Your Voice | Vkook, Sope
Fanfiction〴︎Summary ৲︎ زندگی کردن بدون یکی از حسهایی که به روزهات آهنگ میبخشید کارِ راحتی نبود، اما جئون جونگوک نیمی از زندگیش رو به همین مِنوال گذرونده بود؛ پسری که با وجود نشنیدن هیچ صدایی، روحِ یک خوانندهی دلشکسته رو درک میکرد. با این وجود، چقدر باید م...