کفش هاش رو تند تند پوشید و بعد کمرش رو صاف کرد. نگاهش به هوسوک افتاد که با لبخند بالای سرش ایستاده بود و صبحونش رو به سمتش گرفته بود.
لبخند بزرگی به هیونگش زد و لقمه ی تُست و نوتلایی که براش آماده کرده بود رو از دستش گرفت،
«امروز خونه ای هیونگ؟»
هوسوک لبخندی زد و سرش رو تکون داد،
«آره، امروز هنرجو ندارم برای همین گفتم خونه بمونم استراحت کنم.»
جونگوک لبخندی زد و سرش رو تکون داد. چند ثانیه بعد سوال بعدیش رو مردد و با لب های گزیده پرسید،
«یونگی هیونگ چی؟»
هوسوک لبخند غمگینی زد. سه روز از بحث یونگی و جونگوک میگذشت و توی این چند روز هیچکدومشون برای صحبت کردن با هم پیشقدم نشده بودن و هردوشون حال همدیگه رو از اون میپرسدن. دوست نداشت بینشون قرار بگیره یا مجبورشون کنه که با هم حرف بزنن، ولی کم کم دیگه داشت از دستشون دیوونه میشد.
«یونگی هیونگتم صبح زودتر از تو رفت شِرکت، ولی برای ناهار برمیگرده. تو چی گوکی؟ کی میای خونه؟»
جونگوک لبخند خِجِلی زد،
«احتمالا تا شب خونه نیام هیونگ. ناهار رو که سر کار میخورم، شب هم تهیونگ هیونگ دعوتم کرد شام رو با هم بخوریم.»
هوسوک با لبخند کمرنگی سرش رو تکون داد،
«اوه، پس یکجور هایی اولین قرارتون توی کره به حساب میاد آره؟»
یکدفعه با شیطنت ابروهاش رو بالا انداخت،
«با این حساب فکر کنم نزدیک های صبح برگردی گوکی!»
گونه های جونگوک گُر گرفتن و مشت آرومی به بازوهای هوسوک هیونگش زد،
«هیونگ! فقط میخوایم شام بخوریم!»
هوسوک خندید و دست هاش رو از هم باز کرد،
- باشه باشه، هرچی تو بگی جونگوکی. بیا قبل از اینکه بری یک بغل به هیونگ بده.
جونگوک آهی کشید و بعد با لبخند گرمی گذاشت هیونگش بغلش کنه.
هوسوک بوسه ای به موهاش زد و بعد گذاشت ازش جدا بشه. قبل از اینکه جونگوک ازش جدا بشه دست کرد و از روی جاکلیدی کلید ماشینش رو برداشت و با لبخند اون رو به طرف پسر کوچیکتر دراز کرد،
- من و یونگی که امروز همش خونه ایم، ماشین من رو با خودت ببر گوکی.
جونگوک با چشم های ذوق زده به هیونگش نگاه کرد. اینجوری میتونست با تهیونگ یک کم دور سئول رو رانندگی کنه،
YOU ARE READING
Let Me Touch Your Voice | Vkook, Sope
Fanfiction〴︎Summary ৲︎ زندگی کردن بدون یکی از حسهایی که به روزهات آهنگ میبخشید کارِ راحتی نبود، اما جئون جونگوک نیمی از زندگیش رو به همین مِنوال گذرونده بود؛ پسری که با وجود نشنیدن هیچ صدایی، روحِ یک خوانندهی دلشکسته رو درک میکرد. با این وجود، چقدر باید م...