Nine

3.7K 654 19
                                    

نفس عمیقی کشید و از این دنده به اون دنده شد.
بیحوصله چشم هاش رو باز کرد و به سقف اتاقش خیره شد.

ساعت ها بود که روی تختش مچاله شده بود ولی هر کاری که میکرد خواب به چشمهاش راه نمی یافت.
هر بار که چشم هاش رو میبست اون تیله های ناامید و دلخور جلوی چشم هاش میومدن.

لب هاش رو گزید و زیر لب به خودش نهیب زد،

- چت شده کیم تهیونگ؟! تو که هیچوقت عذاب وجدان نمیگرفتی! مهم نبود چی به کی میگفتی، ذره ای هم برات ارزش نداشت، حالا چی عوض شده؟!

چند دقیقه دیگه به سقف اتاقش خیره شد ولی دیگه نمیتونست تحمل کنه.

پتوش رو کنار زد و با حرص روی تخت نشست،
- لعنت بهش!

کورکورانه توی اتاق تاریک دنبال گوشیش گشت و اون رو روی پاتختی کنار تختش پیدا کرد.

سریع بازش کرد و دنبال شماره مورد نظرش گشت.
با دیدن اسم پسر خرگوشی روش زد و صفحه ی تِکست رو باز کرد.

لب هاش رو گزید و نگاه خالیش رو به صفحه چت دوخت،

- اصلا چی باید بهش بگم..؟ آهان اول اصلا بپرسم بیداره یا نه!

دست هاش به سرعت روی صفحه کیبورد گوشیش حرکت کردن،

"بیداری؟"

با چشم های منتظر به صفحه گوشیش خیره شد. حتی چند ثانیه هم نگذشته بود که صفحه چت دوباره با صدای دینگی روشن شد.

"اوم... شما؟"

نفسش رو بیرون داد و دستش رو به پیشونیش کوبید. یادش رفته بود شمارش رو به پسر کوچیکتر بده. بعد یک ثانیه نیشخندی زد و سریع تایپ کرد:

"ته هیونگم."

دوباره به ثانیه نکشیده بود که جوابش اومد.

"اوه هیونگ.. چرا بیداری؟"

با دیدن اون لفظ لبخند روی لب هاش جا خوش کرد.
هر چی نباشه جونگوک تنها کسی بود که اون رو به این اسم صدا میزد و تهیونگ هنوز بهش عادت نکرده بود،

"اوی، منم میتونم این سوال رو از تو بپرسم!"

دوباره به ثانیه نکشید که جونگوک جواب داد و تهیونگ فکر کرد که چقدر سرعت تایپ کردنش بالاست.

"نمیدونم... هر کاری کردم خوابم نبرد."

تهیونگ به سرعت از روی تخت بلند شد و جمله بعدیش رو تایپ کرد،

Let Me Touch Your Voice | Vkook, SopeWhere stories live. Discover now