- آدم یعنی آدرس خونه ی دوست پسر خودش رو بلد نیست؟ هر چند اگه اینجوری نبودی که دیگه بهت نمیگفتن کیم تهیونگ!
تهیونگ صندلی عقب ماشین نشست و جونگوک رو روی سینش خوابوند. بعد از اینکه در ماشین رو آروم بست تا بیدارش نکنه دستش رو دور شونه هاش حلقه کرد و با حرص به سِجین نگاه کرد. توی این وضعیت همین رو کم داشت که منیجرش تصمیم بگیره یک راننده رو دنبال ماشین جونگوک بفرسته وخودش اونها رو برسونه و طبق معمول با طعنه هاش روی اعصابش راه بره.
- اولا که هنوز یک ماه هم از اینکه دوست پسرم شده نمیگذره! دوما من از کجا میدونستم قراره با یک بطری سوجو خوابش ببره؟!
سِجین خونسرد بدون توجه به لحن عصبانی تهیونگ از توی آینه بهش نگاه کرد،
- قبل از اینکه به پسر مردم مشروب بدی و رومئو بازی در بیاری و بهش بگی "نگران نباش، حواسم بهت هست" فکر اینجاهاش رو هم میکردی!
تهیونگ با دیدن سِجین که سعی داشت با لحن خودش اداش رو در بیاره دندون هاش رو روی هم سایید،
- به جای این حرف ها به فکر یک راه حل باش هیونگ!
سِجین نیشخندی زد و خونسرد مسیرش رو به سمت خونه ی جونگوک تغییر داد،
- نیازی به گفتن جنابعالی نبود، قبل از اینکه بیام از هوسوک شی آدرس خونشون رو گرفتم.
تهیونگ متعجب بهش خیره شد،
- هوسوک؟! شماره اون رو از کجا داشتی؟!
سِجین خونسرد بهش لبخند زد،
- همون روز اولی که جونگوک رو استخدام کردیم جفت هیونگ هاش شماره هاشون رو بهم دادن تا اگه اتفاقی براش افتاد بدونم چجوری بهشون خبر بدم.
تهیونگ دیگه واقعا نمیدونست چی بگه. اگه اون موجود معصوم توی بغلش نخوابیده بود تا حالا چند بار سِجین رو کشته بود،
- میمردی زودتر بگی؟!
سِجین خندید و فرمون رو به سمت راست چرخوند،
- گفتم یک کم نگران بشی بلکه دفعه ی بعد به عاقبت کارهات فکر کنی.
تهیونگ فقط نگاه پر از خشمش رو به پشت سر سِجین دوخت و دیگه جوابی نداد.
چند دقیقه بعد سِجین جلوی خونه ی تقریبا بزرگی با ساختمون سفید رنگی ایستاد و به سمت تهیونگ برگشت،
- فکر کنم همینجاست. هوسوک شی گفت وقتی رسیدیم بهش زنگ بزنم تا بیاد پایین.
ESTÁS LEYENDO
Let Me Touch Your Voice | Vkook, Sope
Fanfic〴︎Summary ৲︎ زندگی کردن بدون یکی از حسهایی که به روزهات آهنگ میبخشید کارِ راحتی نبود، اما جئون جونگوک نیمی از زندگیش رو به همین مِنوال گذرونده بود؛ پسری که با وجود نشنیدن هیچ صدایی، روحِ یک خوانندهی دلشکسته رو درک میکرد. با این وجود، چقدر باید م...