( پوستر دلبر ^-^ )
.....................................................................
صدایی نمیشنید جز نفس های بریده ی خودش، نفس هایی که به سختی بالا میومدن، خبر از تقلاهاش میدادن اما برای چی؟ نمیدونست
دست چپش داغ شده بود، بوی خون میومد، خون، آهن، باروت؟!
چشم هاش سیاهی میرفت و نمیتونست تمرکز کنه، کجا بود؟
با نفس دیگه ای که به زور از بین ریه هاش خارج شد، با حجوم درد شدیدی به کتفش به واقعیت برگشت.
صداهای اطرافش واضح شدن و چشم های نم دارش دیدشون رو هرچند تار بدست آوردن.
دستی صورتش قاب کرد و صدایی که کم کم واضح میشد
-: سهون..هی..سهون؟با چندبار پلک زدن تصویر جلوش واضح کرد. جونگین بود؟
+: میونگجو!!گفت و اسلحه ی توی دست مرد کشید، با کمی تقلا و کمک جونگین تونست روی پاش بلند بشه
+: باید بکشمش! کجاس؟نگاه نگران جونگین، براش مهم نبود، اینکه اون اینجا چه غلطی میکرد؟ چطوری رسیده بود؟ چرا دیر رسیده بود؟ درد شدید همه ی بدنش؟ مهم نبود
تنها چیزی که الان مهم بود کشتن اون لعنتی بود، جونگین نگاهش رو فهمید.
-: حواستون باشه میونگجو رو نکشین.داد زد و کلت کمری دیگه ای از غلاف روی پهلوش خارج کرد.
سهون نگاهی چرخوند و خیلی زود پیداش کرد.
بین درگیری توی سالن ، همراه دو نفر که ساپورتش میکردن درحال رفتن به خروجی سالن بود
دست لرزونش بالا گرفت تا بتونه شلیک کنه، لرزش دستش اجازه هدفگیری نمیداد
دست های گرم جونگین دور دستش که به پایه ی کلت چسبیده بود پیچیده شد و لرزشش قطع کرد
از پشت بهش چسبیده بود و به جای سهون هدفگیری کرد
-: بزنروی گوشش دم زد و انگشت سهون به ماشه فشار آورد، صدای بلند شلیک گلوله همزمان شد با افتاد میونگجو روی زمین،
به سختی با پایی که تیر میکشید و باعث میشد نتونه از پای چپش استفاده کنه، سمتش حرکت کرد.
توی معقوله زنده موندن و قوی بودن، هدف مهم ترین چیزه، مصمم که باشی برای انجامش، ممکنه بتونی روی شیشه شکسته راه بری و آخ نگی!
شاید نیرویی که باعث میشد بتونه با اون حال، قدم برداره همین بود. به همراه ادرنالین بالای توی خونش
هدفش.
اون یه هدف داشت، کشتن میونگجو.
میونگجو روی زمین با دیدن سهونی که سمتش میومد به سختی با پایی که حالا تیر خورده بود سعی کرد سمت اسلحه اش بچرخه که کفش سهون روی انگشت هاش در نزدیکی ریولور نقره ای رنگ، قرار گرفت و فشار آورد، مرد آخی گفت؛ هفت تیرش از روی زمین برداشت
YOU ARE READING
chocolate and ice
Romance♧اسم فیکشن: شکلات و یخ ♤ژانر: رومنس، اکشن، انگست، رازآلود، اسمات ♧کاپل: کایهون/سکای ورس ، چانبک (هردو اصلی) ♤ فصل اول کامل. قرار بود فقط یه جیب زدن ساده از یه مرد خوشتیپ توی کلابی که کار میکنه باشه، نفهمید چی شد که از جیب زدن به چشیدن یه شکلات جهنم...