Baekhyun POV
احساس امنیتی که کنارش دارم، برای خودمم غیرمنطقی و احمقانه است. از کی این احساسات غیرمنطقی و احمقانه ایجاد شده؟
-: دیروز رفتم تراپی..
حرف زدن باهاش برام راحته،
حتی راحت تر از همکاری که به عنوان تراپیست پیشش میرم. انگار باید نظرش بدونم تا متوجه بشم راهی که دارم میرم درسته یا نه
مثل بچه ی گم شده ای که تو تاریکی دست پدرش محکم میچسبه که مبادا گم بشه
هومی میشنوم
+: چطور بود؟آهی میکشم و با دراز کردن دستم قرص فشاری براش درمیارم و دستش میدم
-: میگه قابل درمانم.. فقط طول میکشهقرص ازم گرفته و با بطری آبی که روی میز کوچیک کنار تخته، میخوره
+: همونطوری که من قابل درمانم؟بهم نگاه میکنیم و هردو میخندیم.
کوتاه و آرام
و فقط خودمون دلیلش میدونیم
موهاش کامل بلند شده، اونقدری که چند تار مو کج روی صورتش ریخته-: تازگیا ته او توی مدرسه دعواش شده بود.
از موضوعی براش حرف میزنم که میدونم دوست داره بدونه
اخم میکنه
+: سر چی؟شونه ای بالا میندازم و از بغلش درمیام.
مشغول آماده کردن سرنگ برای خون گرفتن ازش میشم-: یکی از بچه هایی که سر به سرش میذاشته.. باهاش دعواش شده و کتکش زده. چیز خاصی نبود فقط خانواده ی بچه زیادی شلوغش کرده بودن
به پشتی آهنی تخت تکیه میده، عضلاتش منقبضن و چهره اش خشن شده
فقط اینطور موقع هاست که پیداست داره بهش سخت میگذره
که شکستگی و خستگی از چهره اش داد میزنه
شایدم تاثیر لباساشه و فضای دلگیر زندان
اما
شکسته تر از همیشه دیده میشه
با چندتا تار موی سفید رنگی که بین موهای خوش حالتش تازگی ها دیده میشه+: فردا میتونم باهاش تماس تصویری بگیرم..
بالاخره بعد از چند دقیقه میگه.
میگه و من میفهمم که میخواد بگه که ازینکه لحظاتِ سخت بزرگ شدن پسرش کنارش نبوده از خودش متنفره
ازینکه باید داستان بزرگ شدن پسرش از آدم های دیگه بشنوه، متنفره
بازوش میگیرم و سمت خودم میکشم تا بتونم ازش خون بگیرم-: خودش خیلی از حرکتش راضی بود. میگفت اینطوری از خودش دفاع کرده. البته که سه رین اصلا موافق نبود و سر این قضیه چند روز با سهون دعوا داشتن
با اوردن اسم سهون، عضلات دستش تو دستم قفل میکنه و من لحظه ای مکث میکنم
به خودم لعنتی میفرستم و سوزن توی رگی که حالا بخاطر فشارای زیادی که جونگین به خودش میورد بیرون زده بود، فرو کردم-: اخه این اتفاق دقیقا روزی افتاد که "اون" برده بودش مدرسه
توضیح بیشتری دادم،
نمیپرسه
هیچ وقت بیشتر نمیپرسه اما من براش میگم
میدونم که میخواد ازش بدونه اما انگار حس میکنه که نباید بخواد
دستش رو با پنبه از ارنج خم کرده و به سمت بالا میگیرم تا خون ریزی قطع بشه
YOU ARE READING
chocolate and ice
Romansa♧اسم فیکشن: شکلات و یخ ♤ژانر: رومنس، اکشن، انگست، رازآلود، اسمات ♧کاپل: کایهون/سکای ورس ، چانبک (هردو اصلی) ♤ فصل اول کامل. قرار بود فقط یه جیب زدن ساده از یه مرد خوشتیپ توی کلابی که کار میکنه باشه، نفهمید چی شد که از جیب زدن به چشیدن یه شکلات جهنم...