part15

2.8K 445 44
                                    

از ورودی مجلل برج های آبی ، عبور کرد و در قسمت انتظار مخصوص ماشین ، دقیقا پشت رولز رویس مشکی رنگی که باهاش کاملا آشنا بود توقف کرد
حوصله پیاده شدن نداشت ، فقط سرشو به پشتی صندلی تکیه داد و به لابی شیک نگاه کرد
بلندای برج اونقد زیاد بود که از تو ماشین انتهاش دیده نمیشد
یه لحظه از ذهنش گذشت ،
اینا چندتا ساختمون دارن؟!
شونه ای انداخت بالا
صبح کریس بهش پیام داده بود که چانیول خونه جونگینه و ادرس رو براش فرستاده بود تا اینجا بیاد دنبالش
خوب یکم عجیب بود
بعد بحث دیروز
حالا اومدن دنبالش خیلی یه طوری بود!!
واقعا داشت به استعفا دادن و دوباره کار پاره وقت کردن فکر میکرد..!
اونطوری قسط های خونه رو چیکار میکرد؟!
سرشو به فرمون کوبید
همونطوری که سرش روی فرمون بود با تردید گوشیش رو برداشت و قبل اینکه زیاد فکر کنه و پشیمون بشه
پیامی که تو صفحه چتش با عموش نوشته بود رو سند کرد
"سهم من رو از معامله ی جه جو رو تا امشب بهم برسون"
و دوباره سرش رو روی فرمان گذاشت
با ضربه ای به شیشه ، سرشو بلند کرد و با دیدن کریس که با لبخند پهنی داشت نگاش میکرد اخم کرد
کریس انگشت اشارش رو به سمت پایین نشونه گرفت و چندبار به پایین تکون داد که نشونش میداد باید شیشه رو بده پایین
سهون به نشونه ی نه ، ابروشو بالا انداخت
کریس اخم کرد و انگشت فاکش رو براش بالا گرفت
سهون ، به سختی لب هاشو که داشتن به سمت بالا و به شکل لبخند کج میشدن صاف نگه داشت، دستی به معنای بای بای تکون داد و سرشو دوباره رو فرمان گذاشت
حرف کریس "مرتیکه تخمی منو ایگنور میکنه" رو واضحا شنید ولی ترجیح داد تکون نخوره
......
........

با حس کشیده شدن یکی از گوشاش با حرص از خواب بیدار شد
ته او ، با یه تیشرت شلوارک روی تخت کنارش نشسته بود و طبق معمول به گوش های بدبخت عموش حمله کرده بود تا بتونه بیدارش کنه
چانیول با گیجی دست ته او گرفت: یا یا یا.. نکن توله کندیش!
با چرخیدن چانیول و معلوم شدن کامل صورتش ته او گوش چانیول رو ول کرد
جلو تر اومد و روی سینه عموش نشست: چی شده چانی؟کبود شدی؟مریض شدی؟ داری میمیری؟
دستای کوچولوش حالا دور صورت عموش بود و نگرانی از قیافش پیدا بود
چانیول خندید و دستشو اروم روی کبودی کنار بینی و چونش کشید
-: عمو رو اذیت کردی عمو مریض شده
چشم های ته او درشت ترین حالت ممکن شد و لباش کاملا یه انحنای کروی به سمت پایین پیدا کرد
+: بخاطر ته او این طوری شده؟!
و چشمای درشتش کم کم داشت اشک آلود میشد
چانیول از دلبریِ کوچولوی روی سینش ضعف رفت ، صورت کوچولوشو گرفت و لپای ته او رو توی دستاش فشار داد که باعث شد لباش جلو جمع بشه
-: کیوت.. اینطوری نکن میخورمتا! شوخی کردم کلوچه .. بخاطر تو نیست
چیزی نیست زودی خوب میشم
ته او نیشگون محکمی از بازوی چانیول گرفت
که باعث شد چانیول از جا بپره
+: منو اذیت نکننن! نکن نکن
و با هر "نکن" گفتنش اروم روی سینه ی عموش میکوبید
چانیول روی دستاش توی هوا بلندش کرد و ماچ محکمی ازش گرفت
با خنده بلند شد
-: میخوام برم حموم..میای توله؟
ته او تند تند سرشو تکون داد: نه!!! دیشب با بابایی رفتم
چانیول خندید: ایگو..خوش بحالت که
ته او فقط اخم کرد: حموم دوست ندارم
چانیول نوچ نوچی کرد و با ماچ محکمی از لپ فسقلیِ روی تخت توی حموم رفت

chocolate and iceWhere stories live. Discover now