در پشت سرش بست و کیسه های خرید توی دستش روی زمین کنار در گذاشت
پسربچه از راهرو سرک کشید
×: چان.. اون ربات دایناسوری که برام خریدی رو بیاررربا سرخوشی گفت و به سرعت سمت صفحه نمایش بزرگ در سالن بازی های کامیپوتریِ پنت هاوس بزرگ چانیول دوید
با لبخند جعبه ی ربات برداشت و سمتش رفت
-: بچه اول لباسات عوض کن بعد باهم فیفا میزنیم تا صبح. خوبه؟بهش گفت و خودش کتش دراورد و روی دسته مبل نزدیکش انداخت
ته او با خنده توی بغل عموش پرید
×: برام این رباتی که خریدی هم درست میکنی؟ دوشنبه میخوام به بابا نشونش بدم پای گوشیلبخندی زده و دست توی موهای بهم ریخته پسربچه فرو برد و کمکش کرد لباساش دربیاره تا با لباس راحتی هاش عوض کنه
بکهیون اخمی کرد: +ته، باید بگیری بخوابی. بازی بمونه برای بعدا فردا مدرسه داری
ته او نگاهی به بکهیون و بعد به چانیول انداخت
: × چرا همش داری دعوام میکنی؟از بغل چانیول دراومد و جعبه ی ربات دانیاسوری از روی زمین کنارش برداشت و توی آغوشش گرفت
: ×اون از توی رستوران که هی میگفتی اینطوری غذا نخور اونطوری غذا نخور و اینم حالا.. خب اگه حوصلم ندارید میتونین برگردونین من رو خونمون. زنگ بزن کریس یا مامی بیان دنبالمبا صدای لرزانی گفت و بعد سمت اتاق خوابی که مدت ها بود اتاق خواب خودش محسوب میشد ، چرخید
چانیول اهی کشید و سعی کرد بگیرتش که کنار کشید
-:ته.. بکهیون منظوری نداشت.. تو پیش من میمونی امشب×:نه نکن.. فقط منو بفرست خونمون. نمیخوام اینجا بمونم
حالا چشم هاش پراشک شده بود و سعی میکرد به بکهیون نگاه نکنه
+: من فقط گفتم باید بخوابی تا صبح بری مدرسه. چرا شلوغش میکنی؟ این اداها چیه دیگه.. یکم بزرگ شوبکهیون با لحن خسته ای گفت.
پسربچه اخمی کرد و توی اتاقش رفت
×: زنگ بزن مامی. نمیخوام اینجا بمونمداد زد و در بهم کوبید.
+: یعنی چی؟ مگه دست خودته؟ تو اینجا میمونی. بچه بازی هم تموم کنمتقابلا بکهیون با صدای کمی بالا رفته گفت و کتش روی زمین پرت کرد.
چانیول از روی زمین جایی که جلوی ته او زانو زده بود، بلند شد
-: بس کن بکهیونبهش گفت و سمت آشپزخونه رفت
+: منظورت چیه؟دستی بین موهاش کشید و با تکیه دادن به کانتر، نخ سیگاری بین لب هاش گذاشت
-: من نمیفهمم.. واقعا دیگه نمیفهمم باید چیکار کنمبکهیون به دیوار کنارش تکیه زد و پوزخندی زد
مرد مقابل اخمی کرد
-: چیز خنده داری نگفتم. دو سال که هرکاری میکنی هیچی نمیگم. هرچقدر که پسم میزنی ، مثل یه اسباب بازی باهام برخورد میکنی هیچی نگفتم. ولی دیگه نمیتونم.. دیگه بسه
YOU ARE READING
chocolate and ice
Romance♧اسم فیکشن: شکلات و یخ ♤ژانر: رومنس، اکشن، انگست، رازآلود، اسمات ♧کاپل: کایهون/سکای ورس ، چانبک (هردو اصلی) ♤ فصل اول کامل. قرار بود فقط یه جیب زدن ساده از یه مرد خوشتیپ توی کلابی که کار میکنه باشه، نفهمید چی شد که از جیب زدن به چشیدن یه شکلات جهنم...