با بلند شدن صدای گریه و جیغ و داد از توی فیلم درحال پخش از لب تاب، مرد پرسید: چند نفر؟
با نشنیدن جواب ؛ مرد عصبانی داد زد: میگم چند نفر؛ کر شدین؟با پرت شدن لب تاب به سمت دیوار سمت چپ ، سه مرد رو به روی میز با نگاهی بهم و بعد به به لب تابی که حالا ال سی دیش شکسته و از فیلم درحال پخش جز صداهای مبهم چیزی پخش نمیشد ؛ خیره شدن
کریس سمت لب تاب رفت و لب تاب رو از روی زمین برداشت: ۴ نفر ، دخترش و زنش هم بودن! دخترش فقط ۱۲ سالش بودقبل اینکه لب تاب رو دوباره روی میز بذاره حالا همه ی وسایل روی میز به سمت مخالف چپه شده بود : و این چهارمین اتش سوزیه! فاکینگ چهارمی! توی منطقه ما! و این دفعه حتی ادمم کشتن! بهم نگین که هنوز نفهمیدین کیا بودن!
بین دو مردی که از ترس رنگ چهرشون کمی پریده بود و قطعا روی جواب دادن نداشتن ؛ کریس چشم هاش رو توی حدقه چرخوند: یه حدس هایی میزنیم! تیونگ به گروه مارهای افعی مشکوکه!
من به شرکت TF ؛ میدونی که این لعنتی با تو لج بود از اولم! حس میکنم میخواد با این کاراش وجهه تورو توی تیم خراب کنه!مردی که تیونگ خطاب شده بود و تا الان سکوت کرده بود کمی این پا اون شد: اما بازم میگم اون کسی که تو فیلم شیر گاز رو باز میکنه خالکوبیش برای گروه مارهای افعیه!
جونگین به میز تکیه داد و سعی کرد عصبانیتش رو کنترل کنه : تیونگ فردا ظهر ، جفت رئیساشونو با زن و بچه میاری کمپ! هرچقد که لازمه بچه هارو بردار ؛ فردا این قضیه تموم میشه! دیگه هرچقد کوتاه اومدیم بسه!
و بعد رو به مرد سوم توی اتاق شد: توام از فردا میری بیمارستان پیش لیتیون و بهش میگی که ما عوامل این کارو گرفتیم و کمکش میکنی دوباره مغازه ای که سوخت راه بندازه! بالاخره جزو همکارهای ما بوده! و وظیفه ی ما بوده امنیتش رو تایین کنیم! و مای لعنتی نتونستیم!
وقتی هردو مرد با تعظیمی خارج شدند ، کریس سمت جونگینی که عصبانیت و حرص از تک تک سلول هاش به بیرون منعکس میشد رفت و سیگاری دستش داد
جونگین پوک محکمی به سیگار زد و خودش رو روی کاناپه ی توی اتاق پرت کرد
کریس روی کاناپه ی مقابل نشست: هنوز عادت نکردی؟جونگین خنده ی تلخی کرد: نه.. عجیبه که هیچ وقت عادت نمیکنم؟
کریس لبخند تلخی زد: عادت به کدومش دقیقا؟!
و سیگاری برای خودش روشن کردجونگین دستی لای موهاش کشید: به همه چی..از همه بیشتر به خون؟! و دستی که هرروز بیشتر داره به خون الوده میشه؟
کریس کمی بیشتر توی کاناپه فرو رفت: بعضی وقتا بعضی چیزا تنها انتخابمونه؟! ولی باور کنی یا نه.. من بیشتر از همه دیگه حالم داره از دیدن خون بهم میخوره..
جونگین به کریس نگاه کرد: میدونم..و خوب میدونم توام بخاطر چی این وسط گیر کردی و منتظر چی هستی یادت که نرفته؟!
YOU ARE READING
chocolate and ice
Romance♧اسم فیکشن: شکلات و یخ ♤ژانر: رومنس، اکشن، انگست، رازآلود، اسمات ♧کاپل: کایهون/سکای ورس ، چانبک (هردو اصلی) ♤ فصل اول کامل. قرار بود فقط یه جیب زدن ساده از یه مرد خوشتیپ توی کلابی که کار میکنه باشه، نفهمید چی شد که از جیب زدن به چشیدن یه شکلات جهنم...