*کاور جدید بوک رو دوست دارین؟😊*جونگکوک از ماشین پیاده شد و وارد شرکت یا همون پوشش پایگاه لوکسش شد.
بعد از ورود به اتاقش فورا شماره وون رو گرفت و روی صندلیش نشست تا جواب بده:
_سلام آلفا.
_سلام وون کجا موندی یونگی بهم گفته بود قراره دیشب برسی. چرا هنوز پیدات نشده؟
_معذرت میخوام یه درگیری تو فرودگاه پیش اومده بود برای همین پرواز تاخیر داشت.
جونگکوک آروم اخم کرد:
_چه درگیری؟
_نگران نباش آلفا به ما مربوط نبود دعوا بین چند تا از مسافرا و کادر فرودگاه بود.
_باشه. اون حرومزاده رو گرفتی؟ اصلی کاریو میگم.
_بله. همراهمه..عام..هیچی.
_وون چی میخوای بگی؟
_خانوم مونوبان..
_خوب اون چی؟
_گروهش بهش رکب زدن میخواستن بکشنش.
جونگکوک خودکارشو گرفت و توی دستش چرخوندش:
_کی میخواست این کارو بکنه؟ تو از کجا قضیه رو میدونی؟
_گفته بودین اگه کمک لازم داشتم از گروه مونوبان کمک بگیرم چون طبق قرار داد وظیفه اشونه.
_خب؟
_وقتی باهاشون تماس گرفتم پدرش به جای خودش دستور داد و گفت لیدر جدید باید همراه این افرادشون بیاد واسه ثابت کردن موقعیتش بین گروه ها.
_وون تو شکی نکردی؟!
_چرا شک داشتم اما خود خانم مونوبان مخفیانه باهام تماس گرفت و گفت خودشم حدس میزنه تله باشه و خواست منم طبيعی باشم و کمکش کنم. میخواست دشنماشو بشناسه و خوب..
_کار پدرش بود مگه نه؟
_بله.
_چرا از تو خواست کمکش کنی تو هم که یه غریبه از یه گروه دیگه محسوب میشی واسش!
_خودمم نمیدونم..شاید ریسک کرد باخودش ولی خوب من قصد ندارم تحویلش بدم.
جونگکوک نیشخندی به حرف وون زد:
_وونا.
_بله.
_با خودت بیارش عمارت..عضو جدید لازم داریم.
_اما..اون یه رییسه..لو نمیره پیش ما؟
جونگکوک پوزخندی زد:
_فک کنم پیش تو باشه جاش امنه. به هر حال منم بدم نمیاد به یه لیدر تازه وارد کمک کنم و زیر دیِن خودم ببرمش.
وون اون لحظه حس کرد آلفا از همه زوایا یه چیزو برسی میکنه و به نظرش حداقل خوبیش این بود که اجازه داد این دختر که با چهره غمناک و شکست خورده اش زیر ماسک و عینک بی صدا اشک میریخت و روی صندلی انتظار نشسته بود رو با خودش به یه جای امن ببره...
YOU ARE READING
𝐌𝐘 𝐀𝐋𝐏𝐇𝐀 [𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝]
Fanfictionبا اینکه عصبانی بود و خط چشمش کمی پخش شده بود، حالت اسموکی جذابی به چشمای وحشیش داده بود که داشت جونگکوکو از خود بی خود میکرد... . . _من به خاطر پیوندمون و قول شما..باهاش ازدواج میکنم. . . _به این فکر کردم که.. اگه تو نباشی چی میشه.. _خب..چی میشه؟ _...