Part 17⚘:Welcome to hell taehyung:)

9.4K 1.1K 413
                                    


*کاور جدید بوک رو دوست دارین؟😊*

جونگکوک از ماشین پیاده شد و وارد شرکت یا همون پوشش پایگاه لوکسش شد.

بعد از ورود به اتاقش فورا شماره وون رو گرفت و روی صندلیش نشست تا جواب بده:

_سلام آلفا.

_سلام وون کجا موندی یونگی بهم گفته بود قراره دیشب برسی. چرا هنوز پیدات نشده؟

_معذرت میخوام یه درگیری تو فرودگاه پیش اومده بود برای همین پرواز تاخیر داشت.

جونگکوک آروم اخم کرد:

_چه درگیری؟

_نگران نباش آلفا به ما مربوط نبود دعوا بین چند تا از مسافرا و کادر فرودگاه بود.

_باشه. اون حرومزاده رو گرفتی؟ اصلی کاریو میگم.

_بله. همراهمه..عام..هیچی.

_وون چی می‌خوای بگی؟

_خانوم مونوبان.‌.

_خوب اون چی؟

_گروهش بهش رکب زدن میخواستن بکشنش.

جونگکوک خودکارشو گرفت و توی دستش چرخوندش:

_کی میخواست این کارو بکنه؟ تو از کجا قضیه رو میدونی؟

_گفته بودین اگه کمک لازم داشتم از گروه مونوبان کمک بگیرم چون طبق قرار داد وظیفه اشونه.

_خب؟

_وقتی باهاشون تماس گرفتم پدرش به جای خودش دستور داد و گفت لیدر جدید باید همراه این افرادشون بیاد واسه ثابت کردن موقعیتش بین گروه ها.

_وون تو شکی نکردی؟!

_چرا شک داشتم اما خود خانم مونوبان مخفیانه باهام تماس گرفت و گفت خودشم حدس میزنه تله باشه و خواست منم طبيعی باشم و کمکش کنم. میخواست دشنماشو بشناسه و خوب..

_کار پدرش بود مگه نه؟

_بله.

_چرا از تو خواست کمکش کنی تو هم که یه غریبه از یه گروه دیگه محسوب میشی واسش!

_خودمم نمیدونم..شاید ریسک کرد باخودش ولی خوب من قصد ندارم تحویلش بدم.

جونگکوک نیشخندی به حرف وون زد:

_وونا.

_بله.

_با خودت بیارش عمارت..عضو جدید لازم داریم.

_اما..اون یه رییسه..لو نمیره پیش ما؟

جونگکوک پوزخندی زد:

_فک کنم پیش تو باشه جاش امنه. به هر حال منم بدم نمیاد به یه لیدر تازه وارد کمک کنم و زیر دیِن خودم ببرمش.

وون اون لحظه حس کرد آلفا از همه زوایا یه چیزو برسی میکنه و به نظرش حداقل خوبیش این بود که اجازه داد این دختر که با چهره غمناک و شکست خورده اش زیر ماسک و عینک بی صدا اشک میریخت و روی صندلی انتظار نشسته بود رو با خودش به یه جای امن ببره...

𝐌𝐘 𝐀𝐋𝐏𝐇𝐀 [𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang