Part 24⚘:Lets go home:)

9.6K 1.1K 231
                                    


*آهنگ پیشنهادی برای خوندن این پارت آهنگ Не надо быть сильной اگه میتونین باهاش پارت رو بخونین چون خیلی بهش میاد.
امیدوارم حسو بهتون بده..*

تهیونگ هنوز گریه میکرد و جونگکوک داشت شک میکرد اینهمه اشکو از کجا میاره.
آروم شونشو نوازش کرد و گفت:

_ته میشه دیگه بس کنی..همه چی درست میشه.

صدایی از ته نیومد و متوجه شد خوابیده و توی خواب فین فین میکنه.

آروم سرشو از گردنش فاصله داد و آروم ته رو روی تخت بیمارستان درست خوابوند و روش پتو گذاشت.

به صورت خودش دست کشید و بعد کشیدن بینیش بالا، رفت از اتاق بخش بیرون.

یونگی اومد جلو و با صدای گرفته گفت:

_حالش چطوره؟

جونگکوک آروم گفت:

_خوب میشه.

بعد روبه ته وو گفت:

_لطفا برگردین خونه. من امشب پیشش میمونم و فردا برمیگردیم خونه امون.

جیمین سریع گفت:

_منم امشب میمونم نمیخوام ته رو تنها بزارم.

جونگکوک آروم به گونه اش دست کشید:

_نه جیمینی. تو با یونگی هیونگ برمیگردی.

_ولی هیونگ..

یونگی که متوجه شد جونگکوک میخواد دور و بر ته رو خلوت کنه کمی تند گفت:

_ولی و هیچی جیمینا..میریم خونه.

که جیمین لباشو تو دهنش برد و با اخم کیوتی سرشو انداخت پایین:

_باشه چرا عصبانی میشی.

یونگی آروم دستشو گذاشت روی شونش:

_ببخشید.

که جیمین لبخند کوچیکی زد:

_عب نداره.

جونگکوک میخواست بهش بپره که به برادرش دستور میده اما خوب خودشم فعلا میخواست برن پس چیزی نگفت.

جونگکوک گفت:

_از وقتی اومدیم بیمارستان کارای پذیرشو کسی انجام داده؟

یونگی گفت:

_من حلش کردم وقتی اومدیم هی تکرار میکردن خودم همه اطلاعات مورد نیاز رو بهشون دادم.

جونگکوک آروم سری تکون داد:

_خوبه.

مثل اینکه آرامش اون لحظه دوامی نداشت..

یهو در بخش از پشت جونگکوک باز شد و پرستاری محکم به جونگکوک خورد و دوید بیرون که جونگکوک سریع برگشت..
خواست بره داخل که دکتر بتا جلوش در اومد و با لحن تقربا عصبی ای گفت:

𝐌𝐘 𝐀𝐋𝐏𝐇𝐀 [𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝]Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora