*آهنگ پیشنهادی برای خوندن این پارت آهنگ Не надо быть сильной اگه میتونین باهاش پارت رو بخونین چون خیلی بهش میاد.
امیدوارم حسو بهتون بده..*تهیونگ هنوز گریه میکرد و جونگکوک داشت شک میکرد اینهمه اشکو از کجا میاره.
آروم شونشو نوازش کرد و گفت:_ته میشه دیگه بس کنی..همه چی درست میشه.
صدایی از ته نیومد و متوجه شد خوابیده و توی خواب فین فین میکنه.
آروم سرشو از گردنش فاصله داد و آروم ته رو روی تخت بیمارستان درست خوابوند و روش پتو گذاشت.
به صورت خودش دست کشید و بعد کشیدن بینیش بالا، رفت از اتاق بخش بیرون.
یونگی اومد جلو و با صدای گرفته گفت:
_حالش چطوره؟
جونگکوک آروم گفت:
_خوب میشه.
بعد روبه ته وو گفت:
_لطفا برگردین خونه. من امشب پیشش میمونم و فردا برمیگردیم خونه امون.
جیمین سریع گفت:
_منم امشب میمونم نمیخوام ته رو تنها بزارم.
جونگکوک آروم به گونه اش دست کشید:
_نه جیمینی. تو با یونگی هیونگ برمیگردی.
_ولی هیونگ..
یونگی که متوجه شد جونگکوک میخواد دور و بر ته رو خلوت کنه کمی تند گفت:
_ولی و هیچی جیمینا..میریم خونه.
که جیمین لباشو تو دهنش برد و با اخم کیوتی سرشو انداخت پایین:
_باشه چرا عصبانی میشی.
یونگی آروم دستشو گذاشت روی شونش:
_ببخشید.
که جیمین لبخند کوچیکی زد:
_عب نداره.
جونگکوک میخواست بهش بپره که به برادرش دستور میده اما خوب خودشم فعلا میخواست برن پس چیزی نگفت.
جونگکوک گفت:
_از وقتی اومدیم بیمارستان کارای پذیرشو کسی انجام داده؟
یونگی گفت:
_من حلش کردم وقتی اومدیم هی تکرار میکردن خودم همه اطلاعات مورد نیاز رو بهشون دادم.
جونگکوک آروم سری تکون داد:
_خوبه.
مثل اینکه آرامش اون لحظه دوامی نداشت..
یهو در بخش از پشت جونگکوک باز شد و پرستاری محکم به جونگکوک خورد و دوید بیرون که جونگکوک سریع برگشت..
خواست بره داخل که دکتر بتا جلوش در اومد و با لحن تقربا عصبی ای گفت:
STAI LEGGENDO
𝐌𝐘 𝐀𝐋𝐏𝐇𝐀 [𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝]
Fanfictionبا اینکه عصبانی بود و خط چشمش کمی پخش شده بود، حالت اسموکی جذابی به چشمای وحشیش داده بود که داشت جونگکوکو از خود بی خود میکرد... . . _من به خاطر پیوندمون و قول شما..باهاش ازدواج میکنم. . . _به این فکر کردم که.. اگه تو نباشی چی میشه.. _خب..چی میشه؟ _...