Chapter 06

482 123 15
                                    

نگاهشو تو اتاق چرخوند و یک راست رفت سراغ قاب عکس بزرگی که پشت سر



صندلی کاری وزیر بود ، به سختی از دیوار جداش کرد با دیدن در ایمن شده لبخند کجی



زد " کافیه هک شی گوگولی! " با خودش گفت و دستاشو زد به هم



رفت سراغ چانیولی که چسبیده بود به در و حواسش بود کسی نیاد سمتشون ، چان



سوالی نگاهش کرد اما لیو جلوتر میومد تا اینکه چسبید بهش ، چان یک تای ابروشو بالا



داد و خواست منشن کنه که واسه تلافی اصلا زمان مناسبی نیست که دست لیو رفت توی



جیب کت چان و موبایلشو بیرون آورد ، با ابرو اشاره ای به موبایل کرد و پوزخند رو



چاشنی تلافیش کرد ، برگشت سراغ گاوصندق مخفی و چانیول نامحسوس نفس عمیقی



کشید سرشو تکون داد از دست لجبازی های لیو و دوباره حواسشو داد به صدا های



بیرون دستشو نشوند روی دستگیره



به عنوان یه نیروی مخفی پلیس مکان یابی هاش حرف نداشت و همیشه تو اداره ازش



تعریف میکردن و الان برای پیش بردن نقشه های یه باند فوق سری داشت ازشون



استفاده میکرد


با صدای تقی که شنید سرش چرخید سمت لیو ، درش رو باز کرده بود و حالا با افتخار



کیف کوچیکی رو ازش بیرون آورد چرخید رو به چانیول و با ابرو اشاره ای بهش کرد



چان انگشت شستشو بالا آورد ، لیو سریع درشو بست و قاب رو برگردوند سر جاش



کیف کوچیکی بود داشت تو دستش فشارش میداد تا بفهمه چیا داخلشه ، حق نداشتن بازش



کنن و طبق دستورات باید میدادنش به اوه سهون تا یک راست برای رییس بزرگ ارسال



بشه ؛ چانیول کیف رو ازش گرفت ، توی کتش گرفتش و با احتیاط درو باز کرد سرکی



کشید ، فقط دو تا زن و یه مرد اول سالن ایستاده بودن و حرف میزدن



سریع بیرون رفتن و درو پشت سرشون بستن ، لیو چسبید بهش جوری که پف کمه کت



چانیول مشخص نشه ، لیو موهای مصنوعیشو جمع کرد یه سمت و ریختشون روی



قسمتی که کت چان پف کرده بود ، وقتی از کنار اون سه نفر رد میشدن الکی سراشونو



نزدیک همدیگه کردن و جوری تظاهر کردن که دارن با هم حرف میزنن



این بار لیو با اعتماد بیشتری نسبت به چانیول دنبالش راه افتاد و هرجا میکشوندش

BLUE BLOODEDTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang