بکهیون کلافه از پشت شیشه به گفتگوی چانیول و دانشجویی که نمیشناختش و احتمال میداد مال کلاسای دیگه چانیول باشن، نگاه میکرد و چیزی تا پیاده شدن و بهزور نشوندن چانیول و برگشتن به خونه نمونده بود که بالاخره دخترِ سمج راهشو کج کرد و از چانیول دور شد.
چانیول بلافاصله بعد از رفتن دختر سوار ماشین شد و بدون فوت وقت ماشینش رو روشن کرد.
ـ یهو سوارش میکردی میاوردیش بریم خونه... تا دم در ماشین باید دنبالت کنن؟
چانیول از لحن حرصی و غرمانند بکهیون خندید.
ـ حالا دو دقیقه صبر کردی جواب سوال اون بدبختو دادم چی شد؟
و با قیافهای پرسشی به بکهیون نگاه کرد.
ـ تو که همیشه یه کوچه اونورتر سوار و پیاده میشدی کسی نفهمه رابطمونو چی شد امشب مستقیم سوار شدی؟
بکهیون چشمغرهای به این سوال رفت.
ـ چون با رفتاری که امروز سرکلاس نشون دادی دیگه هیچکس قرار نیست بهم تهمت بزنه چون آشنای تو ام قراره هوامو داشته باشی
ـ خودت چی؟
ـ من چی؟
بکهیون با گیجی چرخید و سوالش رو متعجب پرسید و چانیول هم متقابلا نیم نگاهی بهش انداخت.
ـ فکر میکردی چون دوستپسرمی قراره بهت آسون بگیرم؟
چشمغره دوم طی چند ثانیه حواله چانیول شد و اینبار بکهیون حقبهجانب دستاشو تو سینهاش توی هم گره کرد.
ـ یادم ننداز چطوری بیمقدمه صدام زدی... اگه بلد نبودم و آبروم میرفت چی؟
ـ امشب برای اولین بار با کمربند کتک میخوردی تا بفهمی درسایی که میدم رو باید خوب یاد بگیری و جلسه بعدی بتونی ارائشون بدی
اخمای بکهیون به طرز بانمکی پایین اومدن.
ـ پس بگو آقا هوس کرده بود باز منو سیاه کبود کنه که یهویی صدام زد
و پوزخندی روی لبش نشست.
ـ و خوشحالم تیرت به سنگ خورد پارک چانیول شی!
چانیول دوباره خندید.
ـ حالا تو بگو چرا بغل اون پسره نشسته بودی که هفته پیش نزدیک بود بهخاطرش من و از زندگی ساقط کنی
چشمای بکهیون با یادآوری لوهان برق زد.
ـ وای چانیول نمیدونی چه آدم خفنیه که... سه سال جهشی خونده و لیسانسشم شش ترمه گرفته... خیلی باهوشه
خنده چانیول از هیجان بکهیون بیشتر شد.
ـ میدونم
ـ میدونی؟
چانیول سرشو تکون داد.
ـ باهم حرف زدیم... همون هفته قبل بهم ایمیل داد و ازم خواست کمکش کنم... گفت بین استادایی که داشته حس کرده من از همشون باسوادترم و از اونجائیکه گنجایش ذهنش بیشتر از مطالب و سرفصلای دانشگاهه ازم خواست منابع بیشتری بهش معرفی کنم... بهنظرم گزینه خوبی برای استخدام تو شرکتمون باشه... تحتنظر خودم رشدش میدم و میتونیم بعدش به واسطه لوهان تو چینم شعبه بزنیم

YOU ARE READING
𝐇𝐀𝐂𝐊𝐄𝐑 [Completed]
Fanfictionفصل اول بیون بکهیون یه برنامهنویس بیاعتماد به نفسه که کد زدن براش مساویه با فتح قله اورست و چانیول هکری که از دید حکومت کره جنوبی کلاه سیاهه و تحت تعقیب و حالا بیون بکهیون ترسو اتفاقی سر راه چانیول قرار میگیره و تمام تلاشش رو میکنه تا اونم یه ه...