Part 24(50) - Hacker2

1K 318 226
                                    

تفریح کردن با بچه‌ها همواره مستلزم حوصله زیادیه چون ممکنه هزاران کار معقول و نامعقول ازت بخوان و تو برای راضی نگه داشتنشون مجبور به اجابت درخواست‌هاشون هستی! مهم نیست تو کی هستی، چه شغلی داری و چند سالته، درنهایت برای فرار از آویزون شدن قیافه این موجودات نیم‌وجبی، که در صورت وقوع بهت عذاب‌وجدانی در حد تصور خودت به عنوان یه قاتل سریالی میدن، باید به حرفشون گوش بدی و حتی آدمی به مغروری پارک چانیول هم از این قاعده مستثنی نبود!

قاعده‌ی کوفتی‌ای که پارک چانیول؛ استاد بداخلاق دانشگاه سئول که کسی جرئت نمی‌کرد مقابلش حتی لبخند بزنه؛ رو هم به منجلاب خودش کشیده بود و حالا اون مرد دو متری با تلی به شکل گوش‌های زرافه وسط شهربازی ایستاده و تمام حواسش به اطرافش بود تا مبادا دانشجویی با اون حالت ازش عکس بگیره. 

حتی یوجینی که همیشه بهش به چشم دختری که فراتر از سنش می‌فهمه نگاه می‌کرد هم با دیدن شهربازی و شرایطش کاملا از خودبی‌خود شده بود و هرچقدر چانیول تلاش کرده بود مانع گذاشتن اون تل رو سرش بشه با دسیسه بکهیون و یونهو و حمایت‌های سهون و یوجین بالاخره مجبور شد اینکار مضحک رو انجام بده.

رو سر بکهیون تلی با تم میکی موس بود و به انتخاب بکهیون برای سهون تلی از جنس گوش‌های گرگ انتخاب شد که سهون با تصور ابهت گرگ بدون چون و چرا قبولش کرد. لوهان بیچاره هم وقتی دید کسی به عظمت استاد پارک ناچار به تسلیم دربرابر اون گودزیلاها شده بدون مقاومت خاصی تلی که گوش‌های آهو بودن رو به انتخاب سهون رو سرش گذاشت. حالا زوج آهو و گرگشون حسابی تماشایی بود و سهون هرچند دقیقه یکبار تیکه‌های لوس و مسخره‌ای حواله آهوش می‌کرد.

یوجین و یونهو که از عاملین اصلی این فتنه علیه مرد پرابهت شماره یک کره جنوبی بودن هم با گذاشتن دو تل ست خرگوش به رنگ خاکستری و سفید تم حیواناتیشون رو تکمیل کرده بودن.

چانیول برنامه شهربازی رو برای روز تولد بکهیون ست کرده بود اما بعد از خبر موندن دوقلوها پیشش مجبور شد برای عملی کردن برنامه‌هاش از یار کمکی استفاده کنه و برای همین سهون و لوهان هم به این گشت‌وگذار مثلا یهویی دعوت شده بودن.

قرار بود یوجین و یونهو یک ساعتی کنار چانیول و بکهیون باشن تا لوهان و سهون بتونن خوش بگذرونن و بعد با عوض کردن شیفتشون این خوشگذرونی نسیب چانیول و بکهیون بشه. به خاطر شرایط سنی بچه‌ها کسایی که مسئولیتشون رو تقبل می‌کردن باید با بازی‌های کم‌خطر و صد البته خواسته‌های ریزودرشت اون دو موجود دوست‌داشتنی کنار میومدن و همین میزان سختی کارشون رو تا حد وحشتناکی بالا برده بود. 

چانیول و بکهیون به عنوان اولین بازی سراغ اسب‌ گردان رفتن و بعد از خرید دو بلیط برای بچه‌ها خودشون عقب‌تر ایستادن تا بازی اول بچه‌ها تموم بشه. جدیت چهره چانیول با تلی که روی سرش بود اصلا همخوانی نداشت و صحنه‌ی به‌شدت مضحکی رو ایجاد کرده بود و اگه در شرایط متفاوتی بودن، قطعا بکهیون با گرفتن چند عکس، استاد عزیزش رو دست مینداخت اما خب بکهیون اون روز اصلا حوصله درست و حسابی‌ای نداشت.

𝐇𝐀𝐂𝐊𝐄𝐑 [Completed]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon