Part 22(48) - Gordian knot

1K 362 254
                                    

ـ بکهیون

با شنیدن اسم بکهیون که توسط چانیول صدا زده شده بود سهون فورا جلوی دهان لوهان رو گرفت و سعی کرد مانع از ادامه دادن صحبتش بشه. دست آزادش روی بینیش نشست و صداش رو تا آخرین درجه پایین آورد.

ـ لوهانا الان وقت صحبت درمورد این قضیه نیست، اگه کسی صدات رو بشنوه چی؟

لوهان حواسش بود اما فکرش رو نمی‌کرد اون دو پسر که خبری ازشون نبود به این زودی پیداشون بشه و ظاهرا محاسباتش غلط از آب دراومده بودن.

ـ بیرون حرف بزنیم باشه؟

سهون مردد و با ترس از اینکه مبادا لوهان به خاطر این ترسش پشیمون بشه پرسید اما خوشبختانه لوهان فقط به نشونه‌ی توافق سر تکون داد.

هر دو بعد از برداشتن وسایل‌هاشون از اتاق بیرون اومدن و همونطور که به نظر می‌رسید چانیول و بکهیون یه جایی نزدیک اتاق ایستاده بودن. سهون لبخند ژکوندی به لب آورد.

ـ ما دیگه میریم پسرا کاری ندارین؟

چانیول به سختی تونست جلوی خنده‌اش رو بگیره.

ـ نه کاری نیست برین

لوهان برای چانیول خم شد و وقتی به سمت بکهیون چرخید کلمه‌ی "تو دانشگاه می‌بینمت" رو لب زد. بکهیون به زور تونست بهش لبخند بزنه و سر تکون بده و درنهایت اون هم زیر لب در جوابش کلمه‌ی "می‌بینمت" رو ادا کنه.

ـ اینا کی ما شدن؟

به محض خروج اون دو، چانیول که حالا آزادانه می‌خندید پرسید و بکهیون شونه‌هاش رو بالا انداخت.

ـ نمی‌دونم منم، تا نیم ساعت پیش که سهون لوهانو به جهات جغرافیاییش حواله داده بود

ـ از دست این اوه سهون

چانیول با خنده گفت و به سمت میزش چرخید.

ـ اگه کارات تموم شد بیا ما هم دیگه بریم

چانیول حین برداشتن کیفش گفت و بکهیون هم برای برداشتن وسایلش به سمت میزش رفت.

ـ چانیولا می‌شه امشب تنها برگردی خونه؟

بکهیون همینطور که به سمت میزش می رفت پرسید و سوالش چانیولی که جلوتر برای خاموش کردن چراغ‌های تراس رفته بود رو متوقف کرد و به سمت خودش چرخوند.

ـ جایی قرار داری؟

بکهیون سرش رو به نشونه‌ی منفی تکون داد.

ـ نه

ـ پس چی؟

بکهیون سعی کرد لبخند بزنه تا چانیول رو متوجه چیزی نکنه.

ـ هیچی فقط شبه و هوس کردم اتوبوس سواری کنم، از اینکه این موقع تو اتوبوس بشینم و تو شهر بچرخم خیلی خوشم میاد. نگران نباش یه دور بزنم ایستگاه دم خونه پیاده میشم

𝐇𝐀𝐂𝐊𝐄𝐑 [Completed]Onde histórias criam vida. Descubra agora