محتویات دهنمو خالی کردم و دهنمو شستم . بعدشم رژمو دراوردم تا یکم به لبام بزنم که متوجه لباسم شدم ...
وای خدای من
یادم رفته بود مارک لباسمو بکنم ... یعنی تمام این مدت اونهمه ادم به من زل زده بودن این مارک لعنتی روی شونه چپم بوده ؟
سریع کندمش و توی سطل زباله انداختمش و رفتم پیش بقیه ...
دوتا بازی دیگم یکی چرخوندن فرفرک بود که یکی از بچه های شرکتمون برد (اسمشم نمیدونم چون اصلا سمت بخش ما نیست)
و بازی بعدی هم به همه یه یک دلاری داد و قرار شد هرکسی که سه رقم اخر یک دلاریش با هزاردلاری یکی بود برنده شه .
همونطور که همه مشغول پیدا کردن اعداد بودن جیغ لیهان درومد ...
_من ... منننننننن
+سه رقم اخرت 356 ?
یهو قیافه لیهان رفت توهم که جونگکوک داد زد .
_منممممم ایناها .356 ...
_تبریک میگم به اقای جعون برنده سوم امشب ... به به چه کسایی برنده شدن امشب ...
خندیدم ...
لیهان فقط دو رقم شبیه داشت و کلی ذوق کرده بود .
+لیهانی چون خیلی تو پوزت خورد میخوای ده دلارمو بدم بهت ؟ نه زیاده ۵ دلار ...
_گمشو ...
جونگکوک داشت میخندید که شامو اوردن و خوردیم .
گوشیم زنگ خورد .
_اش چرا نمیای پایین ...
وقتش بود .
+بابا من شرکت نیستم ...
YOU ARE READING
Be Alright
Fanfiction*فیک استریت پروانه به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت من الان میرم خواب زمستونی و بهار به بعد باهم میمونیم ولی خبر نداشت عمر پروانه فقط سه روزه ...3>