P21

12 3 2
                                    

رفت توی سایت (های خاکبرسری) و یه ویدئو پلی کرد .

با دستام به بولیزش چنگ زدم .

+نکن اینکارو نمیت ... نمیتونم ...

داشتم شل میشدم و هیچ دفاعی از خودم نداشتم . تهیونگو روی تخت حل دادم و روش رفتمو لباشو بوسیدم .

اره من اونو بوسیدمش ...

شاید اگه هر زمانی غیر اونموقع بود اینکارو نمیکردم و یا شاید عقب میکشیدمو از اون خونه تا ابد میرفتم .

ولی اون عقب نکشید و اروم همراهی میکرد .

دستمو زیر لباسش بردم ولی اجازه پیشروی نداد و منو بلند کرد و خودش نشست و منو روی پاش گذاشت .

دستشو اروم روی شکمم کشید و بعد یواش تر رفت سمت پایین .

از حس تماس و لمس های اون مرد تک تک سلول های بدنم احساس رضایت و شادی میکردن ...

با دست هام به دستش سرعت میدادم ...

بالاخره دستش رسید و شروع کرد به طرز دیوانه کننده ای منو به ارضا رسوندن .

نمیتونستم اون حس اون لحظه رو درک کنم و همینطور حس ارامشی که ازش میگرفتم و اون زمان من کاملا یه نفر دیگه بودم .

بعد از دومین دفعه ای که اومدم بیحال توی بدن تهیونگ افتادم .

دستشو از شلوارم دراورد و با من سمت سرویس اتاق رفت .

کامل همه جارو تمیز کرد و دستای خودشم شستو منو روی تخت خوابوند .


Be AlrightWhere stories live. Discover now