P25

11 3 0
                                    

_سالهای قبل ... شاید در حدود 3000 سال پیش یکسری افراد زندگی میکردن ... اونا نه انسان بودن نه موجودات فضایی بلکه اونا یسری انسان های خاص بودن . کساییکه قدرتایی داشتن که به پای موجودات فضایی برسه ولی قدرتشون از انسان خیلی خیلی بیشتر بود ... حتی ضعیف ترین قشر اون جامعه ... این تغییر ژنتیکی خیلی سریع رشد کرد و بخاطر احساسات و نقطه ضعف این موجودات خیلی سریع انتقال یافت و حالا ... جامعه الان پر از این ادما شده ... این ادما شکل ظاهریشون شبیه انسانه منتهی با تفاوت اینکه اونا یه حیوونی هم توی وجودشونه . یکی که کاملا متفاوته و یکی که کاملا خوی حیوانی داره ... میتونن کنترلش کنن ولی نمیتونن از بین ببرنش ... یچیزی مثل روح تا اخر عمر باهاشونه ... این افراد سه دسته ان ... امگا ها ... بتاها ... الفاها ... الفاها قدرتمند ترین قشر جامعه ان و برعکس اون امگاها ضعیف ترینن ... منتهی فقط امگاهان که قابلیت بارداری و بقای نسل هر سه قشرو دارن ولی بی نهایت ضعیفن . تو تمامی این سالها مقدر شده که هر الفا امگا و بتایی یه جفت پیدا کنه و با جفتش به ارضاهای روحی و جسمی برسه ... اون فرد هم خودشون انتخاب نمیکنن بلکه انتخاب شده و فقط باید بپذیریش . البته نگران نباش عاشقشون میشی ...

+چرا داری این داستان هارو به من میگی ...

_چون داستان نیست و تو بخشی از این ماجرایی ...

+چی؟

_تو یه امگایی اشلی ... بخوای و نخوای تو یه امگایی و تا اخر عمرتم باقی خواهی موند ... تاحالا شده که فقط بعضی روزا ولی به صورت منظم درد شدید بگیری یا خیلی وحشی و هورنی بشی ؟ یا شایدم خیلی وقتا گوشه گیر شی و دلت بخواد گریه کنی ؟

درست بود . کاملا ...

_همه ی قشر ها جز ادمیزاد این حسو درک میکنه . البته بتا ها خیلی کمتر از امگا و الفاهان ولی خب ... اینا یسری دوره ان ... برای امگاها اسمش هیته و برای الفاها اسمش راته .

+باور نمیکنم .

_اشلی تو میتونی تبدیل به یه حیوون شی ... ازت میخوام نترسی و فرار نکنی میخوام یچیزی بهت نشون بدم باشه ؟ هرچی شد بمون باشه ؟

سرمو تکون دادم .

تو چشمام نگاه میکرد .

جلوی چشمام ناگهان تبدیل شد به یه گرگ . نه گرگ عادی . یه گرگ خیلی خیلی خیلی بزرگ .

جیغ کشیدم و سمت در حجوم بردمو درو باز کردم و خواستم فرار کنم که یونگی دستاشو دور کمرم قفل کرد و مانع شد ...

گریه میکردم و زجه میزدم .

_اش لطفا باید تحمل کنی ... به حرفام گوش بده ...

Be AlrightTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang