+میتونی یه پارتی یا مسافرت اوکی کنی ؟
چشای لیهان باز شد .
_یا یا من یه پیشنهاد دادم .
بلند شدم صاف نشستم .
+ببین ببین خیلی خوبه ... فک کن عین این رمانا تو پارتی من میرم دسشویی و اونم میاد دستامو میگیره میچسبونه به دیوار ...
_اره البته دسشویی زنونه مردونه جداست .
بی توجه ادامه دادم .
+...یا مثلا تو مسافرت من شب خوابم نمیبره میرم بیرون و اونم میاد دنبالمو باهم ستاره هارو نگاه میکنیم .
_ولی متاسفانه "کراش" شما ادم خوابالوییه .
+اه لیهان ضدحال نزن .
شونه ای بالا انداخت .
_من یه ماه دیگه تولدمه .
+از یه ماه قبل بریم چیکار کنیم ...
بعد به سر تاپاش نگاه کردم .
+همچین ادم خاصیم نیستی ...
یهو دستاشو بهم کوبید .
_سالگرد نامجینه ...
هومی کشیدم .
+ایده نابیه ولی من پاشم بخاطر دونفر از کارمندا که خودشونم هیچ علاقه ای به جشن گرفتن سالگردشون ندارن برم چه تویی بخورم ؟ (گوهی بخورم)
_پس چی ؟
یکم فک کردم که گوشیم زنگ خورد .
+بله ...
_اششششششششش
+چیشده جوکی ...
یهو یونگی گوشیشو گرفت .
_عین ادم بگو جعون جونگکوک .
+چیشده ؟
_قراره یه رونمایی خفن تو یه بار داشته باشیم .
اول حرفشو شنیدم دستامو بردم بالا ولی بعدش کرکو پرم ریخت .
بارررررر؟
ار یو فاکینگ سیریس؟+بار؟
_ار ... جونگوک صدای اون لعنتیو خفه کن .
+یونگی تو مستی ؟
_نه بابا ... ولی جونگکوک خیلی مسته ... نکننن جونگکوک . من برم خواستم خبر بدم .
+باشه ولی کی چه زمانی .
_اس میدم .
و قطع کرد .
لیهان با ذوق دستاشو مشت کرد .
_قرار اوکیه ؟
+اره تو یه بار !
YOU ARE READING
Be Alright
Fanfiction*فیک استریت پروانه به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت من الان میرم خواب زمستونی و بهار به بعد باهم میمونیم ولی خبر نداشت عمر پروانه فقط سه روزه ...3>