(شازده خیلی جدی گرفتیا)
اون منو دوس داره
(زرت)
یا اینجوری نگو
(هنوز معلوم نیست باید بکنتت تا بفهمی)
برو گمشو اصلا دیگه باهات حرف نمیزنم .
رفتم سمت کشوش .
(یه بولیزشو بردار بو کن)
موافقم ولی میترسم ...
در کشوشو باز کردم ...
وای چقدر منظمه این پسر .
من یه بولیزشو بردارم همچیز بهم میخوره که ...
(عطرش رو میزه)
عطرشو برداشتو نزدیک دماغم کردم .
+اه خیلی خوشبوعه ولی عطر خودش خیلی بهتره ...
بعدش سرجاش گذاشتمو برگشتم تو پذیرایی .
یه ساعتی گذشته بودو حوصلم سر رفته بود ... چیکار میتونم کنم ک یونگی وادار شه بیاد خونه؟
برم بار مست کنم؟
نه اونجوری ناراحتش میکنم ...
بگم تهیونگ اینجاست؟
نه نگرانش میکنم ...
بگم حالم بده ؟
نه بازم نگران میشه ...
(بگو رفتی تو دوران هیتت)
راس میگیییی ... ایده نابیه ...
خب بزار چنتا پورن ببینم تو گوشیم یکم که تحریک شدم زنگ میزنم ...
******
دارم از درد میمیرم ...
گوشیو برداشتمو شماره یونگیو گرفتم و سعی کردم با سکسی ترین حالت ممکن باهاش حرف بزنم ...
+یونگی ...
_چیشده اش؟
+اش کوچولوت خیلی هورنی شده ... میخواد که خودشو یکم ارضا کنه ... اون خیلی درد داره ...
_چی ؟
+دستش نمیتونه طاقت بیاره ... داره میره ...
_اش دست نزن میدونی که من اذیت میشم ...
+ولی ددیش مارکش نکرده میتونه مگه نه ؟ آهههه ...
_لعنتی تکن الان زود میام خب ؟
بعدش قطع کرد ...
خیلی جواب بود ولی واقعا من خیلی حس شهوت داشتم .
یونگی زود برس ...
VOCÊ ESTÁ LENDO
Be Alright
Fanfic*فیک استریت پروانه به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت من الان میرم خواب زمستونی و بهار به بعد باهم میمونیم ولی خبر نداشت عمر پروانه فقط سه روزه ...3>