دستشو روی کمرم گذاشت و بعدش به دیوار چسبوند .
کنترل بوسه دیگه دست من نبود .
بعد از چند لحظه ازم جدا شد .
این اولین تجربه من از یه بوسه با کسی که دوسش دارم بود .
(تهیونگو ادم حساب نکردی؟)
اروم زمزمه کردم :
+این خیلی خوبه ...
_دوسش داشتی؟
سر تکون دادم .
اونم لبخندی زد .
******
+لیهان یبار دیگه دستای سنگینتو روی بازوی نحیف من فرود بیاری با دیوار یکیت میکنم ...
_تو ... تا ... نگی ... دیشب ... چه ... گوهی ... خوردی ... ولت ... نمیکنم ...
دستشو گرفتم .
+بسه کبود کردی ... بشین بگم .
_بگو ...
+وقتی باهم ...
جونگکوک_سلام بیبی گرلای خودم .
+اوو لارج بوی خوش اومدی ...
لیهان_فاک یو جونگکوک .
جونگکوک_خبر داری عضو جدیدی اوردن ؟
+کی ؟
_بیا ...
رفتم تو سالن .
تهیونگ ؟
یونگی مدل خاصی بهش نگاه میکرد و در کنار اون تهیونگ خیلی ریلکس و بی حس وایساده بود .
رفتم سمتش ...
+تهیونگ؟
لیهان_چییی؟
جونگکوک_چیشده؟
دست تهیونگو گرفتم و رفتم از شرکت بیرون .
با سرعت راه میرفتمو اونم دنبال خودم میکشوندم .
تهیونگ به خودش اومدو دستشو از توی دستم کشید بیرون .
_چیکار میکنی اش؟
وقتی یکم نفسم سر جاش اومد محکم زدم رو بازوش .
+چیشده ؟ ... الان بهت میگم ... تو ... چرا ... زودتر ... نگفتی که من یه امگای فاکی ام؟
_بهت گفت ؟
بیشترین زورمو تو دستم ریختمو زدم .
(دستای تو روی اون تاثیری نداره)
تهیونگ دستمو گرفت و خواستم با دست دیگم بزنمش که اون دستمم گرفت .
عصبانی تو چشمام نگاه میکرد .
اشکم درومده بود .
+تو حق نداشتی بهم دس بزنی !...
_خواستم کمکت کنم ...
YOU ARE READING
Be Alright
Fanfiction*فیک استریت پروانه به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت من الان میرم خواب زمستونی و بهار به بعد باهم میمونیم ولی خبر نداشت عمر پروانه فقط سه روزه ...3>