P29

12 3 3
                                    

دستشو روی کمرم گذاشت و بعدش به دیوار چسبوند .

کنترل بوسه دیگه دست من نبود .

بعد از چند لحظه ازم جدا شد .

این اولین تجربه من از یه بوسه با کسی که دوسش دارم بود .

(تهیونگو ادم حساب نکردی؟)

اروم زمزمه کردم :

+این خیلی خوبه ...

_دوسش داشتی؟

سر تکون دادم .

اونم لبخندی زد .

******

+لیهان یبار دیگه دستای سنگینتو روی بازوی نحیف من فرود بیاری با دیوار یکیت میکنم ...

_تو ... تا ... نگی ... دیشب ... چه ... گوهی ... خوردی ... ولت ... نمیکنم ...

دستشو گرفتم .

+بسه کبود کردی ... بشین بگم .

_بگو ...

+وقتی باهم ...

جونگکوک_سلام بیبی گرلای خودم .

+اوو لارج بوی خوش اومدی ...

لیهان_فاک یو جونگکوک .

جونگکوک_خبر داری عضو جدیدی اوردن ؟

+کی ؟

_بیا ...

رفتم تو سالن .

تهیونگ ؟

یونگی مدل خاصی بهش نگاه میکرد و در کنار اون تهیونگ خیلی ریلکس و بی حس وایساده بود .

رفتم سمتش ...

+تهیونگ؟

لیهان_چییی؟

جونگکوک_چیشده؟

دست تهیونگو گرفتم و رفتم از شرکت بیرون .

با سرعت راه میرفتمو اونم دنبال خودم میکشوندم .

تهیونگ به خودش اومدو دستشو از توی دستم کشید بیرون .

_چیکار میکنی اش؟

وقتی یکم نفسم سر جاش اومد محکم زدم رو بازوش .

+چیشده ؟ ... الان بهت میگم ... تو ... چرا ... زودتر ... نگفتی که من یه امگای فاکی ام؟

_بهت گفت ؟

بیشترین زورمو تو دستم ریختمو زدم .

(دستای تو روی اون تاثیری نداره)

تهیونگ دستمو گرفت و خواستم با دست دیگم بزنمش که اون دستمم گرفت .

عصبانی تو چشمام نگاه میکرد .

اشکم درومده بود .

+تو حق نداشتی بهم دس بزنی !...

_خواستم کمکت کنم ...


Be AlrightWhere stories live. Discover now