_ببین کی شب سختیو گذرونده ...
_خفه شو کوک ...
و بعدش در با شدت باز شدو اون دخترو پسر پر صدا وارد اتاق شدن ...
صدامو پایین اوردم .
+حس نمیکنید زیادی دارید راهرو رو بهم میریزید ؟
_اش اونی این مرتیکه به من انگ کارهای بد بد میزنه ...
+سیس
_غلط کردی اگه اولش تو اتاق جناب نامجون اونجوری پات نمیلرزیدو کل قهوه رو زمین نمیریختی نمیگفتم ... بگو که دوسش داری ...
دوباره لیهان چنگی به جونگکوک کنارش انداخت .
+برید تو اتاقاتون دعوا کنید من کار دارم ... لیهااااااااااان .
لیهان همونطور که دست کوکو گرفته بود که موهاشو نکشه سرشو بالا اورد .
با چشمام به بیرون اشاره کرد و بعدشم دست کوکو هل داد ، خودشو مرتب کرد و بیرون رفت .
تلفن زنگ خورد .
+بله اقای مین ...
_خانم کیم اتاقتونو روی سرتون گذاشتید .
+اوه ... میدونید اینا همش تقصیر کارمند جیغ جیغوتونه ...
خیلی کوتاه خندید .
_بهتره بری دیگه ... امروز نمیخوام بیشتر از اینا کار کنی ...
+ولی من یک ساعته اومدم ...
_میدونم یجورایی امروز مهمونی هستش ... دوست دارم وقت کنید به کاراتون برسید ...
+مهمونی؟
همینجوری که با تعجب به چیزی که گفته بود به بیرون نگاه میکردم متوجه شدم که اومد جلوی در شیشه ای اتاقش و جوری بود که من به راحتی میتونستم از اتاقم ببینمش ...
_مگه نمیدونستی؟!
KAMU SEDANG MEMBACA
Be Alright
Fiksi Penggemar*فیک استریت پروانه به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت من الان میرم خواب زمستونی و بهار به بعد باهم میمونیم ولی خبر نداشت عمر پروانه فقط سه روزه ...3>