خوابم نمیبرد و عجیب بود که تمام فکرو ذکرم اون پسر با موهای بورش بود .
(باز یاداوری کنم دوس دختر داره؟)
نه به هیچ عنوان . ولی من دوس دخترشو نمیبینم.
(دوس دخترش باباش از این کله گنده هاست بوی خیانت برسه بهش هفت جدو ابادتو جر میده)
ولی تاحالا ندیدمش بنظرت خوشگله ؟
(قطعا نه)
اینو گفتی چون حسودی کردی .
به خودم و دیوونگیم خندیدم .
گوشیمو برداشتم و رفتم تو صفحه اینستاگرام جناب مین یونگی ...
آه این مرد واقعا خوشگله و من دیگه با موهای سفیدش نمیتونم زندگی کنم .
شاید میتونستم از طریق پیجش دوس دخترشو پیدا کنم نه ؟
دروغ چرا دوس دارم میدیدمش ...
تعداد انگشت شماری فالور دختر داشت و حدس میزدم یه دختری باید باشه ... آه اره انی ...
این خیلی سطحش از من بالاتره حس میکنم هیچ دلیلی نداره یونگی با من باشه .
پوفی کشیدمو گوشیو کنار انداختم و چشمامو بستم .
******
صبح دوباره بدندرد وحشتناکم سراغم اومده بود . وحشتناک سرم درد میکرد و دلم انواع و اقصام سکس با یه نفرو میخواست ...
اوه واقعا ؟ عجیبه .
بلند شدمو تصمیم گرفتم برم حموم یکم حالم سرجاش بیاد .
تو حموم ؟ عمرا اونکارو میکردم
اشلی به خودت بیا و انقدر ادم هورنی نباش ...
جلوی خودمو گرفتم و سریع از حموم پریدم بیرون .
تهیونگ که در زد و اروم با ظرف غذا وارد شد پرسید : خوبی؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
Be Alright
Fanfic*فیک استریت پروانه به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت من الان میرم خواب زمستونی و بهار به بعد باهم میمونیم ولی خبر نداشت عمر پروانه فقط سه روزه ...3>