P19

11 3 0
                                    

خوابم نمیبرد و عجیب بود که تمام فکرو ذکرم اون پسر با موهای بورش بود .

(باز یاداوری کنم دوس دختر داره؟)

نه به هیچ عنوان . ولی من دوس دخترشو نمیبینم.

(دوس دخترش باباش از این کله گنده هاست بوی خیانت برسه بهش هفت جدو ابادتو جر میده)

ولی تاحالا ندیدمش بنظرت خوشگله ؟

(قطعا نه)

اینو گفتی چون حسودی کردی .

به خودم و دیوونگیم خندیدم .

گوشیمو برداشتم و رفتم تو صفحه اینستاگرام جناب مین یونگی ...

آه این مرد واقعا خوشگله و من دیگه با موهای سفیدش نمیتونم زندگی کنم .

شاید میتونستم از طریق پیجش دوس دخترشو پیدا کنم نه ؟

دروغ چرا دوس دارم میدیدمش ...

تعداد انگشت شماری فالور دختر داشت و حدس میزدم یه دختری باید باشه ... آه اره انی ...

این خیلی سطحش از من بالاتره حس میکنم هیچ دلیلی نداره یونگی با من باشه .

پوفی کشیدمو گوشیو کنار انداختم و چشمامو بستم .

******

صبح دوباره بدندرد وحشتناکم سراغم اومده بود . وحشتناک سرم درد میکرد و دلم انواع و اقصام سکس با یه نفرو میخواست ...

اوه واقعا ؟ عجیبه .

بلند شدمو تصمیم گرفتم برم حموم یکم حالم سرجاش بیاد .

تو حموم ؟ عمرا اونکارو میکردم

اشلی به خودت بیا و انقدر ادم هورنی نباش ...

جلوی خودمو گرفتم و سریع از حموم پریدم بیرون .

تهیونگ که در زد و اروم با ظرف غذا وارد شد پرسید : خوبی؟

Be AlrightOnde histórias criam vida. Descubra agora