P18

13 3 0
                                    

تو یه حرکت دستمو گرفت و برد سمت وسط . جاییکه همه در حال رقص بودن .

هر لحظه استرس داشتم اتفاقی بیوفته یا بدتر ...

کسی مارو ببینه

منو جلوی خودش وایسوند و دستشو روی کمرم گذاشت و منو به خودش چسبوند .

اون حالت و رقص اصلا با نوع اهنگی که داشت پلی میشد یکی نبود .

+یونگی لطفا ... تو حالت خوب نیست ... اخ

دوباره از شدت دردی که داشتم خم شدم .

یونگی با سرعتی که تا قبل اون ندیده بودم منو سمت دسشویی برد .

_قرصای لعنتیتو بخور

+یونگی ...

_اونو بخورش بدوو ..

با دادی که زد میخواستم گریه کنم .

دستای لرزونمو سمت کیفم بردم و یه قرصیو دراوردم و خشک خوردم .

دهنم بشدت تلخ شد ولی نشون ندادم .

یونگی پشتش به من بود و بهم نگاه نمیکرد .

نمیدونم چم بود ولی اون لحظه دلم میخواست گریه کنم .

و بدتر از اون

دلم میخواست با یونگی سکس کنم .

بعد چند دیقه که حس کردم بهترم یونگی منو بیرون برد .

چنتا پیک دیگه ام خورد و بعدش نوبت نمایش کارامون شد .

استقبال خوبی شد و منم اینو دوس داشتم .

ولی یونگی خیلی خوشحال نبود .

بهش نگاه میکردم و سعی میکنم از صداش بفهمم چیشده .

وای بوی عطرش ... میتونست دیوونم کنه .

با دروغی که تهیونگ به مامانم گفت امروز میتونستم با یونگی مسیر خونه رو برم .

دمت گرم تهیونگی عشقم ...

وای چقدر سکسی رانندگی میکنه ...

(رانندگیو که نمیکنه چیش سکسیه)

وقتی فرمونو با یه دست میپیچونه اوووف .

(یه قرص دیگه بخور زدی بالا)

ایش ...

Be AlrightWhere stories live. Discover now