تو یه حرکت دستمو گرفت و برد سمت وسط . جاییکه همه در حال رقص بودن .
هر لحظه استرس داشتم اتفاقی بیوفته یا بدتر ...
کسی مارو ببینه
منو جلوی خودش وایسوند و دستشو روی کمرم گذاشت و منو به خودش چسبوند .
اون حالت و رقص اصلا با نوع اهنگی که داشت پلی میشد یکی نبود .
+یونگی لطفا ... تو حالت خوب نیست ... اخ
دوباره از شدت دردی که داشتم خم شدم .
یونگی با سرعتی که تا قبل اون ندیده بودم منو سمت دسشویی برد .
_قرصای لعنتیتو بخور
+یونگی ...
_اونو بخورش بدوو ..
با دادی که زد میخواستم گریه کنم .
دستای لرزونمو سمت کیفم بردم و یه قرصیو دراوردم و خشک خوردم .
دهنم بشدت تلخ شد ولی نشون ندادم .
یونگی پشتش به من بود و بهم نگاه نمیکرد .
نمیدونم چم بود ولی اون لحظه دلم میخواست گریه کنم .
و بدتر از اون
دلم میخواست با یونگی سکس کنم .
بعد چند دیقه که حس کردم بهترم یونگی منو بیرون برد .
چنتا پیک دیگه ام خورد و بعدش نوبت نمایش کارامون شد .
استقبال خوبی شد و منم اینو دوس داشتم .
ولی یونگی خیلی خوشحال نبود .
بهش نگاه میکردم و سعی میکنم از صداش بفهمم چیشده .
وای بوی عطرش ... میتونست دیوونم کنه .
با دروغی که تهیونگ به مامانم گفت امروز میتونستم با یونگی مسیر خونه رو برم .
دمت گرم تهیونگی عشقم ...
وای چقدر سکسی رانندگی میکنه ...
(رانندگیو که نمیکنه چیش سکسیه)
وقتی فرمونو با یه دست میپیچونه اوووف .
(یه قرص دیگه بخور زدی بالا)
ایش ...
YOU ARE READING
Be Alright
Fanfiction*فیک استریت پروانه به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت من الان میرم خواب زمستونی و بهار به بعد باهم میمونیم ولی خبر نداشت عمر پروانه فقط سه روزه ...3>