قوى سركش!

3.1K 562 94
                                    

عطر محبوبش رو برداشت و نزديك بينيش برد. نفس عميقى از رايحه‌اش كشيد و همين كه خواست به گردن و لباسش بزنه، درِ اتاق بدون زده شدن باز شد و قيافه‌ى اخموى جيمين، توى آينه نشست.

نفسش رو كلافه بيرون فرستاد و بدون توجه بهش، بعد از دوش گرفتن با عطر، كشوى ميز رو بيرون كشيد تا يكى از ساعت‌هاش رو انتخاب كنه.

ـ تو اين جهنم من زندانى تو نيستم!

با حوصله و صبر نگاهش رو روى ساعت‌هاى مچيش چرخوند و جواب داد:
ـ حضورت اينجا چيز ديگه‌اى رو می‌گه.

ناراضى از حاضر جوابى جونگكوك دندون قروچه‌اى كرد. نگاهش رو بالا آورد و با حالت سرگرم كننده‌اى به جيمين گفت:
ـ بهتر نيست به جاى اعتراض استفاده‌ى بهترى از زبون و لب‌هات داشته باشى؟

و با حالت موذيانه‌اى خيره‌ى پسر شد.

نگاه عصبيش هنوز روى جونگكوك بود، اين مرد انگار قصد نداشت كه درست و درمون باهاش كنار بياد و هر بار به جاى بهتر شدن، رابطه رو بدتر مى‌كرد.

مقابل جيمين ايستاد، از نگاهش عصبانيت می‌بارید و براى جونگكوك كاملا واضح بود كه چقدر اون پسر تحت فشاره.

Capo | KookMin | AUWhere stories live. Discover now