سم کشنده!

1.1K 236 24
                                    





ـ پس اين يك هفته، خودت رو اينجا حبس كردى، كاپوىِ جوان!

به‌محض شنيدن صداى آشناى مرد، با همون حالت جدى و اخم‌كرده‌اى كه ناشى از چك‌كردن اوراق حسابرسى كازينو بود، سرش رو بالا گرفت.

ـ نبايد الان كنارِ مرد به‌هوش‌اومده‌ات باشى؟

با لحن دوستانه‌اى جملاتش رو لب زد و روى راحتى مقابل ميز نشست.

ـ متأسفم نبايد بدونِ اطلاع مى‌اومدم؛ اما...

لبخند ساده‌اى زد و همون‌طور كه تك‌دكمه‌ى كتش رو براى راحتى زخمِ كمر و خراشِ بازوش باز مى‌كرد، ادامه داد:

ـ سركشى به معاملاتم من رو به اينجا كشونده!

خيره به مردى كه اين‌بار بدون در‌نظر‌گرفتن رسوماتِ مافيايى، پيراهنى سياه با چند دكمه‌ى باز‌مونده و كت‌و‌شلوارى هم‌رنگ به تن داشت، ابرويى بالا انداخت.

ـ قطعاً سركشى به من جزوى از اين معاملات نيست، كاپو لوچى!

كج‌خلقى‌ امروزش توى لحن صحبتش هويدا بود و همين باعث تمديد لبخند كاپوىِ ايتاليايى شد.

ـ اگه نمى‌شد من هم الان اينجا نبودم، كاپوىِ جوان!

Capo | KookMin | AUWhere stories live. Discover now