با گرمایی که از شدت عطش بوسههاى جونگو به بدنش رخنه كرده بود، چنگى به پيراهنش زد و همزمان با برخورد كمرش به سطح نرم تخت، ناخواسته دستهاش رو دور گردن کاپو حلقه کرد.
شدت بوسهی نرمشون رفتهرفته عمیقتر و خشنتر از قبل میشد و همین برای گل انداختن لپهای جيمين کافی بود.
دستهای سرکش جونگکوک به نوبت پهلو و سینهی پسر رو نوازش كرد و با رسوندن انگشتهاش به زير تيشرت مشكى رنگ جیمین، پوست نرم و لطيفش رو لمس كرد.
با بيشتر خيمه زدن جونگو، جیمین میتونست برخورد سطحى لگنهاشون رو احساس كنه. تغيير سایزى وجود نداشت اما گرمايى كه از تن مرد بزرگتر به تن جیمین منتقل میشد، براى آتش گرفتنش بد به نظر نمىرسيد.
سوزش سينههاشون تنها دليلى بود كه باعث شد جونگکوک با نشوندنِ بوسهى آرومى روى لبهاى متورم و نيمهباز جیمین، ازشون دل بكنه و تو عمق چشمهاى ستارهدار پسرش خيره بشه.
ـ بهم بگو دوست دارى اولين رابطه چطورى پيش بره؟!
جیمین كه هنوز سينهش از شدت كم بودنِ هوا و هيجان بوسهشون، تندتر از حد معمول بالا و پايين میشد، با بلعيدنِ بزاقش نگاه خمارى بهش انداخت.
YOU ARE READING
Capo | KookMin | AU
Fanfictionجئون جونگكوك، كاپوى قدرتمندِ مافياى نيوجرسى، باید با دخترِ مشاورِ مافیایِ بوستون به قصد صلح ازدواج كنه، اما درست قبل از مراسم نامزدى با خبر فرار اون دختر، همه چيز بهم ميريزه و جونگكوك براى حفظ غرور و تحقيرى كه در خفا صورت گرفته، خبرِ ازدواجش با پسرِ...